پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 1603
نویسنده : MR ARC

هر چند احيا و نوسازي بافت‌هاي فرسوده به دليل زلزله‌خيزي كشور ايران مفيد و موثر است اما توجه به حفظ ميراث فرهنگي با به‌كارگيري تكنولوژي‌هاي نوين و ساخت ساختمان‌هايي كه با سازه‌هاي متفاوت و نوين روح معماري را در كالبد بناهاي شهري مي‌دمد و همچنين ساخت خانه‌هايي با كيفيت مطلوب و عمر مفيد نيز بسيار مهم و باارزش است.

به دلیل واقعيت تلخ غيرمقاوم بودن بسياري از خانه‌هاي اين مرز و بوم و همچنين تغيير روش‌هاي متداول و سنتي ساخت و سازها و ضرورت به‌كارگيري مصالح و فناوري‌هاي جديد براي ارتقاي ساخت و سازها و عمر مفيد ساختمان‌ها، روزنامه جام جم گفت‌وگويي داشته با پروفسور محمود گلابچي، چهره ماندگار مهندسي راه و ساختمان و معماري، داراي كرسي يونسكو در معماري، بنيانگذار و سرپرست رشته تكنولوژي معماري و همچنين مديريت پروژه و ساخت، رئيس شوراي فناوري‎هاي نوين ساختماني و شوراي قطب علمي ـ فناوري معماري، عضو شوراي تدوين مقررات ملي ساختمان، عضو هيات امناي انجمن مفاخر معماري ايران، مشاور عالي موسسه مهندسان مشاور آستان قدس رضوي و كميسيون مقاوم‌سازي ابنيه حريم حرم حضرت رضا(ع) كه در ادامه مي‌آيد.

شما فكر مي‌كنيد يك چهره ماندگار معماري بايد چه شاخص‌ها و مسئوليت‌هاي علمي داشته باشد؟

شايد بسياري از انسان‌ها به اشتباه تصور كنند فردي كه به عنوان چهره ماندگار مهندسي راه و ساختمان معماري برگزيده يا فردي كه به او كرسي يونسكو (مرتبه و موقعيتي علمي است كه براساس ضوابط و مقررات يونسكو در دانشگاه‌هاي بزرگ جهان به افرادي كه واجد شرايط خاص علمي و تحقيقاتي تعيين شده توسط يونسكو هستند، اعطا مي‌شود. فردي كه داراي اين كرسي است مي‌تواند در حوزه تخصصي مورد نظر اقدامات وسيع و گسترده‌اي به صورت ملي و بين‌المللي و در ارتباط مستقيم با دانشگاه‌هاي ديگر برنامه‌ريزي و هدايت كند) اهدا مي‌شود، ديگر به انتهاي راه رسيده است در حالي كه دستيابي به اين مقام و مرتبه، نقطه شروعي براي يك دنيا فعاليت و مسئوليت است كه به عهده او قرار مي‌گيرد و اين فرد بايد قدم‌هاي بزرگ‌تر و بيشتري براي مردم بردارد تا بتواند تكنولوژي حوزه معماري، مهندسي و شكوه عظمت ايران را نه‌تنها به مردمان مرز و بوم خود بلكه به تمامي مردمان جهان در سطح بين‌المللي معرفي كند تا به اين ترتيب، همگان از اين تكنولوژي و سابقه درخشان براي ساخت آينده جهان بهره بگيرند.

زيبايي علم معماري را در چه مي‌دانيد؟


به نظر من معماري يك رشته بسيار مهم و زيبا، هيجان‌انگيز و آميخته‌اي از هنر، مهندسي و علوم انساني است. در معماري علاوه بر هنر، توانايي طراحي، خلاقيت، ابداع و نوآوري و مهندسي به دليل شناخت و درك رفتار ساختمان‌ها در برابر نيروها ضرورت پيدا مي‌كند. همچنين علوم انساني هم لازم است چرا كه يك معمار بايد انسان، جامعه، فرهنگ و نيازهاي انساني را بخوبي درك كند تا طرحي متناسب و مطلوب براي انسان و جامعه طراحي كند. در واقع، معمار ظرف زندگي انسان‌ها را طراحي مي‌كند. خانه‌اي كه معمار طراحي مي‌كند، ده‌ها سال محل غذاخوردن، نشستن و برخاستن، استراحت و نماز خواندن چند خانواده را تكليف مي‌كند. اين طرح در مورد مدرسه، دانشگاه، موزه وهمه ساختمان‌ها صادق است.

يكي از اقدامات شما كه در كشور تاثيرگذار بوده، پايه‌گذاري رشته تكنولوژي معماري و مديريت پروژه و ساخت است. اصلا چه شد چنين رشته‌اي را پايه‌گذاري كرديد؟ اصولا لزوم تلفيق دو رشته معماري و مهندسي راه و ساختمان را تا چه حدي احساس مي‌كنيد؟

اساسا مهندسي معماري و راه و ساختمان جدا از هم نيست، اما در نظام نوين آموزش عالي كشورمان و جهان، معماري (آرتيكت يا آرشيتيك) به عنوان يك تخصص و يك حوزه تخصصي مجزا از رشته راه و ساختمان يا مهندسي عمران شناخته شده است. متاسفانه جداشدن اين دو حوزه تخصصي باعث شده ما امروز شاهد يك گسست و شكاف بين اين دو حوزه كه دريك ساختمان شكل واقعي پيدا مي‌كنند، باشيم. به همين دليل، هم در ايران و هم در جهان نيازي براي پيوند و تلفيق اين دو حوزه معماري و عمران احساس مي‌شود. من در طول 30 سال فعاليت علمي در كشور افتخار اين را داشته‌ام كه پلي بين فاصله اين دو حوزه بزنم و اين آشتي و اشتراك نظر و فهم متقابل را در معماري و عمران ايجاد كنم. درحال حاضر، بيش از ده عنوان از30 عنوان كتاب درسي دانشگاه‌ها اساسا به بحث معماري و سازه و تلفيق اين دو رشته اختصاص دارد. رشته تكنولوژي معماري و درس‌هايي مثل سيستم‌هاي ساختماني هم هدفش اين است تا اين دو حوزه تخصصي را ـ كه دو گروه متخصص بايد در يك ساختمان به طور مشترك فكر و انديشه كنند تا به يك محصول نهايي برسند ـ در كنار هم قرار دهد به نحوي كه ديدگاه‌ها و نقطه‌نظرهاي همديگر را بخوبي بفهمند و با يك اشتراك و ساعي بتوانند طرحي را كه هر دو ويژگي معماري و مهندسي در آن نهفته است، خلق كنند. اين همان تلفيقي است كه امروزه در جهان به آن حوزه‌هاي بين رشته‌اي مي‌گوييم يعني امروز ما در دوراني هستيم كه در اوج واگرايي و تخصصي‌شدن علوم و حوزه‌هاي دانش نيازمند يك همگرايي هستيم به عبارتي اگر كسي دانش‌آموخته رشته اقتصاد است و قصد نمايان‌شدن آثار اقتصاد در شهر را دارد بايد اقتصاد شهري بياموزد و كسي كه قصد ارائه طرح مناسب را دارد بايد بعد از معماري و مهندسي، تكنولوژي معماري را بخوبي فرا گيرد. در اين صورت است كه ما به نقطه اشتراك دو تخصص مي‌رسيم.

اشاره كرديد به اين‌كه ما امروزه به همگرايي علوم و حوزه‌هاي دانش نيازمنديم. با توجه به اين‌كه فناوري‌هاي نوين امروزه در خيلي از كشورها مورد استفاده قرار مي‌گيرد، آيا كشور ايران هم توانسته است با موفقيت به اين فناوري‌ها دست پيدا كند يا خير؟


امروزه حوزه علمي بهسازي لرزه‌اي و مقاوم‌سازي لرزه‌اي يكي از مهم‌ترين حوزه‌هاي فناوري نوين است. كشور ما نيز طي دهه‌هاي اخير از فناوري‌هايي نوين بهره‌مند شده است. به طور مثال، امروز در ساختن ساختمان‌هاي مسكوني بايد به روش‌هاي جديد متوسل بشويم چون ساختمان‌هاي موجود سبك هستند و هنگام مواجه‌شدن با پديده طبيعي زلزله مقاومت كافي ندارند.

صدمات ناشي از زلزله‌هاي گذشته نشان داد ما بايد تغييراتي در مصالح و روش‌هاي ساختمان‌مان ايجاد كنيم بنابراين به‌كارگيري اين فناوري‌ها يك ضرورت است تا ديگر نگران زلزله، هزينه و طول زياد زمان ساخت نباشيم. اين چيزي است كه بايد براي رسيدن به آن تلاش بيشتري نسبت به گذشته داشته باشيم.

آيا از فناوري‌هاي نوين فقط براي مقاوم‌سازي ساختمان‌ها استفاده مي‌شود يا مي‌توان از اين فناوري‌ها در مقاوم‌سازي سازه‌هاي تاريخي هم استفاده كنيم؟


مفهوم فناوري‌هاي نوين فقط براي ساخت ساختمان‌هاي مسكوني مقاوم در برابر زلزله نيست بلكه ضرورت به‌كارگيري از اين فناوري‌ها در حفظ آثار تاريخي مانند تخت جمشيد، طاق كسري، زيگورات چغازنبيل و آثار ارزشمند دوران اسلامي مثل مساجد اصفهان، كاشان و يزد و مدرسه چهارباغ و حرم مطهر امام رضا(ع) دوچندان است. مثلا حرم مطهر امام رضا(ع) جزو افتخارات علمي كشور ماست. به طوري كه صاحبان اين علم از دانشگاه‌هاي بزرگ دنيا مانند ايتاليا، اسپانيا، يونان، فرانسه و انگلستان با مشاهده نوع تجهيزات و نحوه بهره‌گيري از شناخت اين ميراث دچار شگفتي مي‌شوند كه كشور ايران تا اين سطح علمي و با چنين كيفيتي از مطالعات و طراحي كار تخصصي انجام داده است البته شايد اين افراد نتوانند بخوبي درك كنند اين اثري كه نزد ماست يك ثروت فرهنگ جامعه‌مان محسوب مي‌شود كه شكل‌گيري آن بيش از هزاران سال به طول انجاميده است و اين مكان نزد ايرانيان به عنوان مقدس‌ترين مكان عبادي و مذهبي محسوب مي‌شود كه بايد با تمام توان علمي و تخصصي اين ميراث براي نسل آينده حفظ شود.

به همين دليل ما امروز در بحث معماري و ساختمان و مقاوم‌سازي بناهاي تاريخي و بويژه حرم مطهر امام رضا(ع) كه من افتخار مشاور عالي آستان مقدس رضوي آن را دارم، كارهاي بزرگي شروع كرده‌ايم. مثلا ما هنگام ساخت رواق دارالحجه بايد از زير سر درهاي ساعت و نقاره‌خانه عبور مي‌كرديم و صحن جديدي زير آن مي‌ساختيم، به همين دليل، مقاوم‌سازي اين دو با استفاده از فناوري‌هاي نوين و نصب تجهيزات پيشرفته ضرورت پيدا كرد. به همين ترتيب، تجهيزات پيشرفته‌اي هم براي گنبد‌هاي مطهر و طلا هم نصب و مطالعات رفتارنگاري و مانيتورينگ آن هم در حال شكل‌گيري است.

اگر بخواهيم مقايسه‌اي از معماري ايراني ـ اسلامي كهن ايران داشته باشيم، سازه‌هاي معماري ايراني از تخت جمشيد تا ايوان مدائن، مسجد امام، حرم امام رضا(ع)، پل‌هاي ايراني و سازه‌هاي آبي شوشتر از بهترين شاهكارهاي معماري و مهندسي در جهان محسوب مي‌شود. چرا با وجود چنين سابقه درخشان، ما از اين هويت معماري فاصله زيادي داريم و از فناوري‌هاي جديد غافل شديم و طي چندين دهه ساختمان‌هايي با طول عمر كم و هزينه زياد ساختيم؟


بله، درست است. ما روزي پيشگام علم و فناوري در جهان بوديم و دانشمندان بزرگي همچون ابوعلي سينا، خوارزمي، زكرياي رازي و ابوريحان بيروني داشتيم كه پايه‌گذار علوم در جهان بودند و امروز نيز به عنوان علوم نوين مانند رياضيات، نجوم، فيزيك و حتي مكانيك به آنها افتخار مي‌كنيم. ما در گذشته در ساخت سازه‌هاي آبي در جهان هم بي‌نظير بوديم به نحوي كه سازمان ملل دو سال پيش سازه‌هاي آبي شوشتر را به عنوان ميراث فرهنگي جهان ثبت كرد.

همچنين ما در مهندسي پل و ساختمان بسياري از بناها پيشينه درخشان داشتيم، اما متاسفانه در بعضي سده‌هاي تاريخي كه انقلاب صنعتي جهان در حال شكل‌گيري بود و اوج پيشرفت‌هاي علمي و فناوري جهان محسوب مي‌شد زمينه شكوفايي علمي ايران به علت بي‌كفايتي پادشاهان قاجار مهيا نشد و با حركت علمي جهان هماهنگي و همراهي لازم را پيدا نكرد؛ به همين دليل روز به روز از روند علمي فاصله گرفتيم.

اين فاصله به معني يك هشدار بود به طوري كه در طول دهه‌هاي اخير، نگراني از فاصله‌گرفتن از حركت علمي جهان باعث شد ما در توسعه دانشگاه‌ها، آموزش عالي، مقالات و كارهاي علمي و ثبت اختراعات‌مان حركت شتاباني انجام بدهيم به نحوي كه امروز رشد علمي كشورمان در جهان از نظر مقايسه‌اي از بسياري از كشورها بيشتر است بنابراين مي‌توانيم اميدوار باشيم اگر اين رشد و حركت علمي همچنان ادامه پيدا كند بخشي از آن كوتاهي‌ها و غفلت‌هاي گذشته را جبران كنيم.

امروزه طراحي بسياري از ساختمان‌ها و بناهاي ايران مطابق با طراحي و فناوري برخي ساختمان‌ها و بناهاي اروپايي است. آيا فناوري و طرحي كه در كشورهاي اروپايي بسيار مناسب است از نظر شرايط اقليمي براي كشوري مثل ايران هم مناسب محسوب مي‌شود؟

امروز در جهان انتقال تكنولوژي در بين ملت‌ها و كشورها يك امر مرسوم و متداول است اما اشتباه بزرگي كه صورت مي‌گيرد اين است كه وقتي يك فناوري وارد جامعه مي‌شود با خود بار فكري، فرهنگي و اجتماعي هم دارد به همين دليل ما نمي‌توانيم محصول فكري و انديشه يك جامعه ديگر را عينا در جامعه متفاوت ديگر بهره بگيريم. به همين دليل بايد در حوزه معماري باورها، فرهنگ، اعتقادات تاريخي و اقليم آن جامعه را در نظر بگيريم و ساختماني متناسب و منطبق با آن جامعه بسازيم. هرچند استفاده از يافته‌هاي علمي جهان موجب اشكال نيست اما بايد هنگام به‌كارگيري ازاين فناوري جديد به بومي‌سازي آن توجه كنيم.

مثلا ساختمان‌هاي ژاپن و آلمان به دليل سبك‌بودن متناسب با كشور ايران نيست، اما اين ساختمان مي‌تواند به لحاظ طراحي و معماري با نحوه زندگي مردم شرايط آب و هوايي باورها و فرهنگ كشور ما مطابقت پيدا كند. در اين صورت است كه ما موفق شده‌ايم يك تكنولوژي را با شرايط مناسب در جامعه به‌كار ببريم.

در يك ديدگاه كلي به نظر شما براي احياي تمدن ايراني و فرهنگ اسلامي در ساختمان‌سازي نوين بايد چه كاري انجام داد؟


اصولا رنگ‌هاي دلپذير كاشي‌هاي معرق، هفت‌رنگ يا لاجوردي، محراب، مناره‌هاي بلند فضاهاي مذهبي و عبادي مثل حرم مطهر امام رضا(ع)و امامزادگان و مساجد كه صوت دل‌انگيز اذان را در پهنه بيكران آسمان طنين‌انداز مي‌كنند، شبستان‌هاي نيمه تاريكي كه دل و روح و انديشه نمازگزاران را به خلوت خود مي‌خوانند و آنان را به عالم ملكوت مي‌برند، رواق‌ها و گنبد با پنجره‌هايي كه نور را در زمان‌هاي مختلف به فضاي داخل مسجد يا حرم وارد مي‌كنند، شرايط خاص معنوي و آرامش ويژه‌اي را به انسان‌هايي كه در آن مكان حضور پيدا كرده‌اند، مي‌دهد و هريك تحت شرايط اين زيبايي‌ها و مكان روحاني به سمت راز و نياز با خدا هدايت مي‌شوند. به همين دليل، معماري ما از يك اصالت و ارزش استثنايي برخوردار است كه ساير كشورها از تركمنستان تا قفقاز و كشورهاي حاشيه جنوب خليج‌فارس و همچنين عراق، افغانستان، پاكستان و حتي كشورهاي غربي مانند تركيه و آندولس در طول تاريخ اين ارزش‌ها را مورد بهره‌برداري قرار داده‌اند.

مثلا كليساي جامع فلورانس به نام سانتا ماريا دلفوريه با الهام از گنبد سلطانيه ساخته شده است. اين ارزش‌ها بخشي از پيوستگي فرهنگي است كه در طول قرون از جاده ابريشم و ايران تا جبل‌الطارق تا اسپانياي فعلي استمرار پيدا كرده است. بنابراين به دليل اين‌كه كشور ما داراي سابقه شكوهمندي در گسترش علم و فرهنگ و هنر در جهان است، ابتدا بايد با اين فرهنگ و تمدن عظيم آشنا شد و سپس براي معرفي آن به جهانيان تلاش كرد.

امروز بايد مردم اين سرزمين و نيز جهانيان با معماري اصيل ايران از تخت جمشيد تا ايوان مدائن، از مسجد امام اصفهان تا حرم مطهر رضوي (كه نمونه‌اي كامل و بي‌نظير از معماري و هنر اسلامي است) آشنا شوند و بدانند بسياري از بناها در تاريخ اين سرزمين از حرم حضرت رضا(ع) و ساختمان‌هاي مذهبي تا پل‌هاي ايران يا سازه‌هاي آبي شوشتر از شاهكارهاي معماري و مهندسي در جهان محسوب مي‌شوند و در راستاي اين شناخت بايد براي تجديد اين عظمت و شكوه در آينده تلاش كرد و تنها به شناخت و تقدير آثار گذشته متكي نبود. بايد در زمينه‌هاي علمي مختلف براي تجديد فرهنگ و تمدن اسلامي گام برداشت و ما بايد در اين مسير پيشتاز باشيم.

امروزه خيلي از كشورهاي پيشرفته دنيا از فناوري نانو به عنوان يك دانش جديد براي توليد ساخت و سازه‌هاي معماري استفاده مي‌كنند. پيش‌بيني شما از آينده چيست؟ آيا مي‌توان به كمك فناوري نانو به معماري فراتر از امروز دست يافت؟

نانو علم جديدي است كه طي 20سال اخير به صورت كاربردي به حوزه‌هاي مختلف از پزشكي تا مهندسي و معماري در سطح جهان ورود پيدا كرده است. درحال حاضر به طور عملي كاربردهاي نانو در مهندسي و معماري به دليل پيچيدگي‌هاي اين فناوري محدود است، اما با وجود همين محدوديت اين روزها محققان و پژوهشگران اين حوزه توانسته‌اند با كمك نانو مانند نانو پوشش‌ها، نانو عايق‌ها، نانو فناوري و بتون و نانو و مواد پايه سيماني تحولات بسياري در مصالح و روش ساخت و معماري ايجاد كنند.

مثلا امروزه برخي ساختمان‌هاي جهان و مراكز بزرگ اقتصادي، هتل‌ها و ساختمان‌هايي كه از نظر بهره‌بر‌داري نيازمند ويژگي‌هاي خاصي است با به‌كارگيري نانو توانسته‌اند سطوح شيشه‌اي بسازند كه گرد و غبار نگيرد و نيازي به تميزكردن نداشته باشد يا سطوحي بسازند كه در برابر حرارت عايق و در برابر صدا مناسب باشد يا سطوح ضدآلودگي و ضدباكتري براي مراكز درماني ايجاد كنند يا همچنين موادي كه به سيمان و بتون در نانو اضافه مي‌شود، مي‌تواند قدرت سيمان را 10برابر افزايش دهد. همچنين مي‌توان بتوني نفوذناپذير يا اندود‌هايي مقاوم ايجاد كنيم كه بتواند در طول دوره‌هاي تاريخي سالم و صحيح و بدون تغيير كيفيت ظاهري مانند رنگ باقي بماند.

آيا كشور ما نيز به اهميت اين موضوع در سطوح مختلف جامعه پي برده است؟


خوشبختانه به دليل توجه خاص كشور به اين حوزه از علم و همچنين به علت داشتن مراكز علمي و پژوهشي و پژوهشكده‌ها و استادان مجرب در زمينه فناوري نانو ما توانسته‌ايم موقعيت بسيار خوبي در اين زمينه داشته باشيم به طوري كه طي سه سال اخير جزو شش كشور برتر فعال دنيا مانند آمريكا، آلمان، انگلستان، ژاپن و چين در حوزه نانو فناوري هستيم.

استفاده از اين فناوري در كشور ما چقدر عملياتي شده است؟ آيا تاكنون سازه‌هايي با چنين مشخصاتي در كشور ما هم ساخته شده است؟


در كشور ما نيزمطالعات زيادي براي ورود به اين زمينه و به‌كارگيري فناوري نانو انجام شده است، مثلا يكي از آنها حفظ سر در دانشگاه تهران به عنوان نماد آموزشي عالي كشورمان از خوردگي‌ها، گرد و غبار، دود، آلودگي هوا، نفوذ آب به درون بتون و زنگ زدن ميلگردهاست. متاسفانه ميلگردهاي به‌كاررفته در سردر بتوني دانشگاه تهران به علت نفوذ آب دچار زنگ‌زدگي جزئي شده است كه ما مي‌توانيم با استفاده از اندودهاي نانوفناوري بدون اين‌كه چيزي به آن اضافه كنيم يا ظاهر آن را تغيير دهيم اين نماد را براي قرن‌ها حفظ كنيم.

به همين دليل سال گذشته، دفتر قطب فناوري معماري با مسئوليت اينجانب به دانشگاه تهران پيشنهاد اد براي ماندگارشدن اين سردر از صدمات احتمالي مانند خوردگي ميلگردها، يخ‌زدگي، نفوذ رطوبت و گاز سمي از پوشش نانو فناوري استفاده كنند كه اجرايي‌شدن اين طرح به نظر اولياي امور بستگي دارد كه ان‌شاءالله با تامين بودجه مورد نظر اجرايي خواهد شد.

در حال حاضر چه ضعف‌ها و مشكلاتي براي استفاده‌نكردن از نانوفناوري يا فناوري‌هاي نوين در كشور وجود دارد؟

ما امروزه به حوزه‌هايي از علوم و فناوري‌هاي نوين در كشور نيازمنديم تا بتوانيم ظرفيت ساخت ساختمان و مسكن را از لحاظ كمي و كيفي و طول عمر افزايش بدهيم و ساختمان‌هايي با هزينه‌هاي كمتر و با سرعت بيشتر بسازيم به همين دليل جامعه بايد به سمت تامين اين نيازهاي جامعه سوق داده شود و حوزه تخصصي جديدي در مراكز علمي، پژوهشي و دانشگاهي مانند تكنولوژي معماري پايه‌گذاري شود تا معماران به درك درستي از علم مهندسان و مهندسان هم درك درستي از علم معماري داشته باشند. در اين ميان، حمايت نهادهاي بنيانگذار و سياستگذار براي جبران اين كمبودها و توسعه فناوري‌هاي جديد در حوزه‌هاي معماري و مهندسي لازم و ضروري است تا اين حركت علمي را تسريع كند. امروزه خوشبختانه اين نياز و اين حركت علمي در جامعه علمي و تخصصي كشور در جامعه معماري و مهندسي بخوبي شناخته شده است و پيش‌بيني مي‌شود آينده خوب و نويدبخشي در انتظارمان باشد.

به عنوان يك استاد نمونه و چهره ماندگار اهميت پژوهش براي به‌كارگيري اين فناوري‌هاي نوين را در چه مي‌دانيد؟

همان طور كه مي‌دانيد يكي از اولين وظايفي كه ما در دانشگاه به عهده داريم، آموزش و تربيت نيروي متخصص و مورد نياز جامعه است. امروز اعتقاد بر اين است كه اگر آموزش ما پژوهش‌محور و مبتني بر پژوهش و يافته‌هايي كه در زمينه‌هاي تخصصي مورد نياز جامعه است، نباشد آن آموزش صرفا تئوريك است كه فقط به كلاس درس محدود خواهد شد. به همين دليل پژوهش پشتوانه‌ تحقق آموزش موفق است. در نتيجه اگر بخواهيم آموزش متناسب و درستي داشته باشيم هيچ راه گريزي جز اين نيست كه آن را در حوزه‌هاي تخصصي مورد نياز جامعه و جهان مبتني بر تحقيق و پژوهش كنيم.

پس اگر به امر پژوهش اهتمام نكنيم و پژوهش را مبناي كار آموزشي خود قرار ندهيم و اگر براي رسيدن به يك آموزش موفق و منطبق با نيازهاي جامعه، متكي بر پژوهش‌هاي متناسب با حوزه‌هاي تخصصي مورد نياز جامعه نباشيم، آموزش ما آموزش مثمرثمري نخواهد بود. به همين دليل، اهتمام به پژوهش به عنوان يك زيرساخت در فعاليت دانشگاه و به عنوان يك نهاد تربيت نيروهاي متخصص يك امر الزامي است و به همين دليل حتي اگر آموزش را به عنوان محور اصلي فعاليت‌ها در نظر بگيريم بايد آن را مبتني بر امر پژوهش قرار دهيم.

براي تشويق دانشجويان به اين امر بايد چه كرد؟


امروز رشد علمي ميزان مقالات ما در مجامع علمي دنيا از كيفيت خوبي برخوردار است به طوري كه گاهي بيش از ده برابر سرانه توليد مقالات علمي در جهان رسيده‌ايم كه اين به‌ آن معناست حركت علمي كشور به عنوان يك ضرورت، شناخته و گام‌هايي نيز برداشته شده است، اما اين كافي نيست چون علم بايد تبديل به كاربرد و ثروت شود. لازمه تحقق اين امر ايجاد شرايط علمي و كاربردي‌شدن اين علوم در جامعه است بنابراين ما بايد در وهله نخست پژوهش‌هايي كاربردي با منشأ اثر زياد تعريف كنيم و از سازمان‌هاي بهره‌گيرنده اين پژوهش‌ها درخواست كمك‌هاي مالي، تجهيزاتي، آزمايشگاهي و امكانات كنيم تا به اين صورت، دانشجو احساس كند مسئول علم است و انديشه او در عمل، مشكلات جامعه را حل مي‌كند.

در پايان به عنوان يك چهره ماندگار چه انتظاراتي از جامعه علمي كشور داريد؟


قدرشناسي از علم و عالمان و ارزش‌نهادن به انديشه، اولين نياز جامعه ما براي ارتقاي رشد فكري و پاسخگوي خواسته‌ها و نيازهاي جامعه است. مساله ديگر، ايجاد شرايط علمي و محقق‌شدن اين انديشه‌هاست به همين دليل براي توليد علم و به‌كارگيري آن در جامعه نيازمند به نهادها، موسسه‌ها و سازمان‌هايي با چنين وظايفي هستيم تا رشد انديشه، فرآيند انتقال و انديشه را به يك فرآيند علمي تبديل كنند.

در پايان هم جا دارد از سازمان‌هايي مانند صدا و سيما، بنياد ملي نخبگان، معاونت رياست جمهوري و همه سازمان‌هاي علمي ـ تخصصي كشور كه در مسير ارتقاي فرآيند رشد و انديشه تلاش مي‌كنند تشكر كنم، زيرا انقلاب فرهنگي زمينه‌هايي را فراهم كرده كه در جامعه ما ارزش‌هاي گذشته در بحث علم و انديشه شناخته شود. چرا كه اسلام براي علم، عالمان، تفكر و انديشه ارزش بسياري قائل شده است؛ بنابراين اين ارزش‌ها بايد در جامعه احيا شود و فرآيند انديشه، فكر، توليد دانش و مرز‌هاي دانش در جامعه علمي بايد توسعه پيدا كند. در اين صورت به همان اوج شكوه و افتخار گذشته در حوزه‌هاي علمي، تخصصي و فناوري دست پيدا خواهيم كرد.

زندگينامه پروفسور محمود گلابچي


پروفسور محمود گلابچي، سال 1336 در مشهد از پدري اهل فرهنگ، ادبيات و انديشه و مادري بسيار متدين متولد شد. او پس از طي دوره دبستان و دبيرستان در زادگاهش و كسب رتبه نخست در استان خراسان، با تشويق‌هاي بسيار پدرش در رشته مهندسي راه و ساختمان در دانشكده فني دانشگاه تهران ادامه تحصيل داد. او دوره‌هاي ليسانس و فوق‌ليسانس مهندسي راه و ساختمان را در سال‌هاي 59 و 62 با رتبه اول در دانشكده فني دانشگاه تهران به پايان رساند. اين مرحله از همان ابتدا با تدريس دروسي در رشته معماري، سرآغاز آشنايي عميق او با معماري بود. به همين دليل زماني كه سال 1375 براي ادامه تحصيل به انگلستان رفت، دكتري راه و ساختمان و فوق‌دكتري خود را در زمينه سيستم‌هاي ساختمان و سازه در معماري ادامه داد.

او از سال 1362 تاكنون دروس متعددي را در مقاطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري معماري و مهندسي عمران در دانشگاه‎هاي ايران و انگلستان تدريس كرده است، اما بيشتر آثار و فعاليت‌هاي علمي او در زمينه معماري و مفاهيم مشترك سازه و معماري است.

او در حال حاضر استاد تمام پايه 36 دانشكده معماري دانشگاه تهران، داراي كرسي يونسكو در معماري اسلامي، چهره ماندگار جمهوري اسلامي ايران در مهندسي راه و ساختمان و معماري، عضو شوراي تدوين مقررات ملي ساختمان، رئيس شوراي فناوري‌هاي نوين ساختماني، عضو هيات امناي انجمن مفاخر معماري ايران، تاسيس كننده و سرپرست رشته‌هاي كارشناسي ارشد و دكتري تكنولوژي معماري و مديريت پروژه و ساخت، عضو شوراي قطب علمي فناوري معماري، عضو سازمان‌ها و مجامع بين‌المللي متعدد در زمينه معماري و مهندسي ساختمان و سردبير ژورنال فناوري جهاني معماري است.

او در سال‏هاي گذشته به‏عنوان استاد نمونه دانشگاه‏هاي كشور، پژوهشگر برجسته كشور و استاد نمونه و پژوهشگر برجسته دانشگاه تهران انتخاب و معرفي شده ‏‏است. او علاوه بر محاسبه و طراحي ده‎ها طرح‌ بزرگ ساختماني، در سازمان‌هاي اجرايي متعددي از جمله آستان قدس رضوي به عنوان مشاور عالي در زمينه سازه و ساختمان مشغول به كار بوده و به عنوان مهندس نمونه كشور انتخاب و معرفي شده است. او همچنين 30 جلد كتاب در زمينه سازه در معماري، سيستم‎هاي ساختماني و مديريت پروژه تاليف و منتشر كرده كه 12 عنوان آن تاكنون به‏عنوان كتاب سال جمهوري اسلامي ايران و كتب برگزيده دانشگاهي انتخاب شده است.

منبع: جام جم


:: موضوعات مرتبط: معماران , معماران ايراني , ,
:: برچسب‌ها: گفت‌وگو با پروفسور محمود گلابچي , معماری , معمار , چهره ماندگار معماری و معمار , معمار برتر ,



وب سایت معماران مشهور
نوشته شده در شنبه 9 ارديبهشت 1391
بازدید : 2125
نویسنده : MR ARC

A :


B :
 
 
C :

D :

E :

F :

G :

H :

 
 I :

J :

K :


:: موضوعات مرتبط: معماران , ,
:: برچسب‌ها: وب سایت معماران مشهور , معماری ,



استاد پیرنیا
نوشته شده در دو شنبه 7 فروردين 1391
بازدید : 2122
نویسنده : MR ARC

زندگی نامه استاد پیرنیا (۱۳۰۱تا ۱۳۷۶) از زبان خود استاد

من در اصل نائینی هستم و از بدو تولد تا بعد از دوره دبیرستان در یزد اقامت داشتم .خانه ما در محله یوزداران یزد در محلی به نام جنگل بود .اگر کوچه یوزداران را به طرف دروازه مهریز ادامه میدادیم ،در نزدیکی  باروی شهر چهار خانه قرار داشت که متعلق به پدرم بود.خانه به «میرزا صادق خان» معروف بود.در ابتدا خانه کوچک بود و طراحی  «اندرونی – بیرونی» داشت ،آب صدر آباد از داخل آن می گذشت که متاسفانه بعد ها خشک و خانه را از سبزی و خرمی انداخت.در وسط حیاط گودال باغچه ای قرار داشت .خانه بعدها گسترش یافت و پدرم زمین کنار آن را خرید و یک نارنجستان و یک بیرونی به آن اضافه کرد.خانه مانند دیگر خانه ها با طرح یزدی ساخته شده بود.از کریاس که وارد می شدیم راهرویی به بیرونی و راهرویی دیگر به اندرونی راه داشت.در کنار اندرونی گودال باغچه ای با فضاهای مختلف مانند پنج دری و سه دری دراطراف آن قرار داشت.بین دو حیاط ،پنج دری ها و سه دری ها دو رو بودند یعنی اتاقها به هر دو حیاط دید و راه داشتند .حیاط اندرونی ،آشپزخانه و دو صفه دیگر داشت .در حیاط جدید تر که پدرم بعدها آن را ساخت انواع سه دری و پنج دری قرار داشت .خانه دارای یک «خروجی» بود .در اطراف خروجی ،یک اتاق بزرگ و دو اتاق کوچک قرار داشت .یک بیرونی هم بعدها در کنار حیاط جدید ساخته شد.کوچ های در کنار این حیاط به باروی شهر می رسید.چاه و منبع و طویله در این قسمت قرار داشتند.فکر می کنم خانه در حال حاضر سه صاحب دارد.

 

دوران ابتدایی را در مدرسه « مبارکه اسلام » در محله یوزداران در نزدیکهای دروازه کوشک نو گذراندم.بعدها مدارس دولتی شکل گرفت که به نامهای مدارس نمره ۱ و نمره ۲ معروف بودند و من به مدرسه نمره ۲ در محله لب خندق (در پشت باروی یزد) می رفتم .مدرسه در خانه ای به نام « ابریشمی » قرار داشت و چون خود صاحب خانه در زیر زمین  آن مدفون بود از خانه می ترسیدیم.

دوران دبیرستان را به مدرسه ای رفتم که ابتدا اسم نداشت ولی بعدها به « ایرانشهر» معروف شد.مدرسه، نخست در خانه ای به نام کوراغلی  قرار داشت که خانه ای بسیار زیبا بود .کوراغلی ها تجار معروف یزد بودند و این خانه را برای مدرسه اختصاص داده بودند . خانه واقع در سه طبقه و دارای گودال باغچه بود که تمام پنجره های زیر زمینها به آن  باز می شد. مکان خانه دقیقا پشت مسجد میر چخماق قرار داشت . پس از گذشتن از یک ساباط به یک میدانگاه می رسیدیم که در داخل آن دربندی بود.خانه در این دربند قرار داشت. بعدها مرحوم ماکسیم سیرو مدرسه جدید ایرانشهر را ساخت که من سال آخر یعنی ششم متوسطه را در این دیبرستان نوساز خواندم. او شاید تنها کسی بود که واقعا با معماری ایران آشنا بود و از معماری یزد بسیار خوب استفاده کرد و مدرسه را ساخت.

بعدها پس از مرگ پدرم به دلیل مقروض بودن مجبور شدیم خانه را بفروشیم .خانه جدید ما را دایی ام برایمان خرید که در کوچه شازده ها پشت اداره دارایی قرار داشت. در نزدیکی قبر وحشی بافقی قرار داشت که بنایی بسیار زیبا بود و با تخریب آن اداره دارایی را ساختند . سنگ قبر احتمالا هنوز در همان مکان به صورتی پنهان نگهداری می شود و آقای مشروطه برای جلوگیری از نابودی ،آن را در زیر خاک نگاه داشتند. بنا مانند ساختمان مقبره حافظ بود منتهی ایرانی تر.

گرایش به معماری

گرایش به معماری از دوران کودکی در من وجود داشت .البته نمی توانم بگویم پدرم مشوق من بود. ایشان همه کار می کردند خدا رحمتشان کند هم نقاش و هم معمار بودند .در یزد کتابها را مریانه می خورد و ایشان کتابها را طوری ترمیم می کردند که تشخیص صفحه های ترمیم شده از اصل بسیار سخت بود. خطاط بسیار خوبی هم بودند.

دوران کودکی

از اوان کودکی در شهر یزد بودم .شهر یزد یک موزه معماری است و من در این موزه و در کنار این آثار بزرگ شده ام.زمانی که به دبستان می رفتم  با توجه به سخت گیریها و تنبیهات بی جهت آن زمان و اینکه یکبار مرا نیز فلک کردند ،بعضی از روزها  از مدرسه فرار می کردم و به داخل خرابه ها می رفتم و آنجا پنهان می شدم و در عین حال آنها را تماشا می کردم. ظهر خسته و کوفته به عنوان اینکه در مدرسه بودم به خانه باز می گشتم .در خانه خیلی به من توجه می کردند زیرا فکر می کردند به خاطر خستگی از مدرسه است، بعضی اوقات چند روزی هم به مدرسه نمی رفتم و به گشت و گذار در بناهای قدیمی می پرداختم.

محله ای که خانه ما در آن قرار داشت یعنی محله یوزداران منبع آثار با ارزش معماری بود.در این قسمت تا دروازه مهریز بیشتر آثار زیبای یزد مانند مسجد جامع قرار دارند و من روزی چهار مرتبه از کنار آن می گذشتم و به عبارتی دیگر «نمی گذشتم» یعنی وقتی به آنجا می رسیدم بی اختیار مدتی آنجا را تماشا می کردم  و از همه قسمتهای آن لذت می بردم.

در ایام طفولیت برای فرار از گرمای اواخر اردیبهشت ماه به کوهستانهای اطراف یزد مانند ده بالا و جاهای دیگر در داخل شیر کوه می رفتیم که هوای خوب و خنکی داشت. در این مکان یزدیها باغهایی کرایه می کردند و مدتی در آنجا اقامت می نمودند. وقتی ما در آنجا بودیم در کنار نهرها ، قناتی کوچک ، با سوراخ کردن زمین می ساختم و آن را به نهر اصلی وصل می کردم  .وقتی آب از قنات آفتابی می شد آنجا ساختمانی کوچک می ساختم  . خشتهای ساختمان را با قوطی کبریت می ساختم و آنها را در آفتاب خشک می کردم . با دقت فراوان ساختمان ها  را می ساختم و از شاخه های درخت برای تیر ریزی آن استفاده می کردم . در و پنجره خانه ها را با مقوا به نحو بسیار زیبایی می ساختم . کل کار به شکل یک ماکت کوچک در می آمد.

همانگونه که می دانید در یزد آب بسیار با ارزش است .در آن وقتها حتی برای آب ، نزاعهای سختی در می گرفت. صاحبان باغها سخت می گرفتند که کسی آب را بدون علت حرام نکند. ولی صاحب باغ ما این اجازه رات به من می داد و حتی بعد از ترک باغ ساختمانهای کوچکی را که من ساخته بودم خراب نمی کرد. دور آنها را خاکریزی می کرد که زمان آبیاری خراب نشوند .این کارهای من تا سال سوم و چهارم  دبیرستان ادامه داشت .

درزمان کودکی تا دوره دبیرستان با اساتید زیادی در یزد آشنا بودم . وقتی از مدرسه می آمدیم با تعدادی دیگر از بچه های علاقمند دوربعضی از این اساتید جمع می شدیم و آنها چیزهای بسیار شیرینی می گفتند و به ما می آموختند .در آن زمان دور هم جمع شدن ممنوع بود و آژان یا پلیس می آمد و ما را پراکنده می کرد و به اساتید نیز دشنام می داد که چرا معرکه گرفته اید و بچه ها را دورخودتان جمع کرده اید . وقتی پراکنده می شدیم به جای دیگر رفته و در گوشه ای دیگر استاد را گیر آورده و از او می خواستیم تا بر روی زمین رایمان نقشه ترسیم کند.

اساتیدی را که به خاطر دارم استاد حسن و استاد محمد علی و تعداد زیادی اساتید گمنام هستند که خدا رحمتشان کند با کمال تاسف همه آنها رفتند . حاج محمد علی استاد با سوادی بود و به او ملامحمدعلی (ممدلی) می گفتند.هرچند به اردکانی معروف بود اما در اصل میبدی بود . مانند اردکان ، میبد نیز شهر مرد خیز است. از میبد افراد متفکر و هنرمندان زیادی برخاسته اند . ایشان به خودش «نکیز» می کرد ، یعنی روی زمین با سر انگشت و چیزهای دیگر کروکی می کشید و مسائلی را مطرح می نمود که در بحث « هنجار» به آنها اشاره کرده ام . از جمله آنها مثلثهایی است که مرحوم دکتر هشترودی معتقد بود آنها در ریاضیات غرب و شرق مورد بحث قرار نگرفته اند و قرار بود با مرحوم دکتر درباره آنها کار کنیم که متاسفانه ایشان مرحوم شد.

دوران دانشگاه

در سال ۱۸-۱۳۱۷ در امتحان کنکور دانشکده هنرهای زیبا شرکت کردم و آنطور که یادم می آید ۷ نفر پذیرفته شدند و الحمدالله به جز من همه از هنر مندان نامور ایران شدند. از این افراد می توانم از مهندس سیحون ،مهندس صانعی ،مهندس دولت آبادی ،مهندس کریمان و مهندس ریاضی نام ببرم .البته افراد دیگری مانند آقای پرویز و سخن سنج نیز بودند که دانشکده را رها کردند .دانشکده نخست نام دیگری داشت و به نام هنرستان و مدرسه عالی معماری  شناخته می شد:

« … در سال ۱۳۱۷ مدرسه ای به نام  مدرسه عالی معماری در وزارت پیشه و هنر محل مدرسه عالی مرحوم کمال الملک به ریاست آقای ابوالحسن صدیقی تاسیس گردید . شرایط ورود به مدرسه عالی نامبرده دارا بودن گواهی نامه دوره کامل متوسطه شعبه علمی، و دوره تحصیلات آن چهار سال تعیین گردید ولی به واسطه علاقه سرشاری که در ایران به این فن وجود داشت تعداد زیادی بیشتر از حد مورد احتیاج داوطلب شدند . بنابر این تعداد ۲۰ نفر از داوطلبان را با شرایط  فوق بطور مسابقه از ریاضیات و تاریخ و طراحی انتخاب نمودند که در روز یکشنبه اول آبان ماه با علاقه مفرطی شروع به کار نمودند . ولی بنا به مقتضیات  در روز یکشنبه ۸ آبان ماه ۱۳۱۷ مدرسه نامبرده … جزء هنرستان عالی هنر های زیبای باستان گردید و از روز دهم آبان ماه ۱۳۱۷ در محل هنرستان نامبرده « مدرسه عالی معماری » شروع به کار کرد.

« آقایان اساتید عبارت بودند از : آقایان مهندی فروغی ، رولاند دوبرول ، طاهرزاده و بهزاد در فن معماری و آقایان مهندس سپاهی ، دکتر بهرامی ، دکتر رحیمی ، دکتر پارسا جهت دروس نظری و آقایان حسین طاهرزاده  جهت نقاشی.ساعت کار این مدرسه چهار ساعت قبل از ظهر و چهار ساعت بعد از ظهر بود.

مدت تحصیل در این دانشکده چهار سال بود و ارزش تحصیلی آن برابر فوق لیسانس شناخته شد. استادان و معلمان این دوره ] پس از ۱۳۱۹[  عبارت بودند از :آقایان مهندس علی صادق ، منوچهر خرسند ، ایرج مشیری ، وزیری ، سپاهی ، غفاری.(غلامرضا خواجوی ،دانشکده هنر های زیبا ،مجله آرشیتکت ، شماره ۱، ص ۳۱)

در تابستان سال ۱۳۱۹ در اثر مساعی آقایان آرشیتکت فروغی و دوبرول و بنا به تصمیم وزارتخانه های پیشه و فرهنگ و هنر دانشکده معماری از وزارت پیشه و فرهنگ و هنر منتزع و به وزارت فرهنگ منتقل و به اسم دانشکده هنرهای زیبا (معماری- نقاشی-مجسمه سازی) در مدرسه مروی مستقر گردید.در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۱۹ با نطق رئس دانشکده آقای آندره گدار دانشکده افتتاح شد و دانشجویان به ]چند[  دسته تقسیم شدند و هر دسته در کارگاه مخصوص تحت نظر یکی از استادان معماری آقایان آرشیتکت فروغی و آرشیتکت ماکزیم سیرو و آرشیتکت رولاند دوبرول شروع به کار نمودند. متاسفانه پس از چندی آرشیتکت دوبرول به دلیل پیش آمدن جنگ ، ایران را ترک نمودند و دانشجویان را از ذاشتن چنین استاذی محروم و سرپرستی کارگاه را به آقای آرشیتکت فروغی محول نمودند. پس از مدتی آقای آرشیتکت آفتاندلیان به جای آقای سیرو به سمت دانشیاری معماری مشغول شدند و آقای مهندس  الکساندر موزر استاد استاتیک و مقاومت مصالح  از خدمت کناره گیری نمودند… .

عده فارغ التحصیلان  تا سال ۱۳۲۴ در قسمت معماری ۲۸ نفر و در قسمت نقاشی ۶ نفر بود.(غلامرضا خواجوی،دانشکده هنرهای زیبا،مجله آرشیتکت ،ص ۱۱۱)

مکان دانشکده ابتدا به صورت هنرستان در مدرسه ایران و آلمان در نزدیکی موزه ایران باستان بود.بعدها که به صورت دانشکده درآمد ، به مدرسه مروی و پشت آن مدرسه سپهسالار قدیم تغییر مکان داد. کلیه فضا های معماری در این دو بنا وجود داشت. شبستانهای مدرسه را  تیغه بندی کرده بودند و نورگیری آن از سقف انجام می شد. این فضا مختص کارگاه معماری بود. دو مدرس مدرسه مروی به دروس نظری اختصاص داشت. یک اتاق بزرگ در مدرسه مروی برای کارگاه مجسمه سازی درنظر گرفته شده بود و چون از این رشته استقبال نشد (با دو دانشجو) تعطیل شد.

پس از مدتی مجبور شدیم  مدرسه مروی را ترک کنیم و به دانشکده فنی دانشگاه تهران منتقل شویم. قسمت شمالی  زیر زمین این دانشکده را به ما اختصاص داده بودند ، نهری هم ازآنجا می گذشت که در مجاورت آن بخشی مورد استفاده ما بود.

درباره روش آموزش دانشکده هنرهای زیبا باید بگویم که اقتباسی بود از «بوذار»  یا هنرهای زیبای فرانسه.در سیکل اول ،دروس نظری و در سیکل دوم ، یک پروژه ساختمان یا فن ساختمان داشتیم. برای گذر از سیکل اول به دوم باید یک رساله تز مانند ارائه می نمودیم .در سیکل دوم ، دروس نظری نداشتیم.

همانطور که پیشتر گفتم علاقمندی من به معماری ایران از دوران کودکی شروع شد.هنگامی که به دانشکده وارد شدم نیز نظرم همین بود. در دانشکده رسم بر این بود که «اردهای» یونانی را کپی کنیم. تنها کسی که آنها را نکشید من بودم.برای نمونه ،تمرین دیگر طراحی پاسیو و ایوان بود که من آنها را با قوس تیزه دار «آژیو» کشیدم که نمره اول شد. بعد ها که با کمال تاسف مشاهده نمودم این نوع کارها را در دانشکده مسخره می کنند از آنجا دل بریدم  و به کارهای مورد علاقه خود پرداختم .دنباله خود باختگیهایی که از زمان قاجار آغاز شده بود و در زمان ناصرالدین شاه  به حد اعلای خود رسیده بود، در دانشکده به شدت به چشم می خورد به نحوی که از هر چیزی که ایرانی بود به شدت پرهیز می کردند ، حتی طرح خانه ایرانی و … .

من سال اول دانشکده ام را با چهار پروژه تمام کردم که همه آنها نمره اول شد و مدال گرفت . تقریبا نیمی از سال بیکار بودم و بعد هم که دیدم در آنجا خبری نیست به دنبال پیرمردهایی که  خوشبختانه آن موقع زنده بودند ،رفتم.

یکی از این اساتید حاج ابوالقاسم ، پیرمردی از اهالی خراسان و بسیار بداخلاق بود. او را به خانه خود می آوردم  و برایم صحبت می کرد.گاهی اوقات از او سوالهایی می کردم و فراموش می کرد و فراموش که اینجا سر کار نیست و اگر واقعا یک پاره آجر در دستش بود آن را به سرم می زد و می گفت « کله خنگ خدا نمی فهمی!» اساتید دیگری نیز بودند که متاسفانه اسامی خانوادگی آنها را فراموش کرده ام  مانند استاد حسن،استاد باقر و استاد محمد علی. استاد محمد علی واقعا یک دانشمند بود و خیلی متاسفم از اینکه نام همگی انها را به خاطر نمی آورم.حق بود اسامی آنها را یادداشت می کردم . اینها حق بزرگی به گردن من دارند. این کار من درکارهای دانشکده نیز تاثیر گذاشت.برای نمونه فرض کنید نمایشگاه پروژه برگزار می کردند و من می خواستم کارهایی با رنگ و بوی ایرانی ارائه دهم که تا آن زمان سابقه نداشت و کار مشکلی هم بود اما بر اثر اصرار (و لجبازی) این کار را می کردم و خوشبختانه چند تای ان نیز خیلی موفق شد و نمره خوبی آورد.

این روند تا اواسط دوره دانشکده ادامه داشت .همزمان برای به دست آوردن خرج تحصیل در خارج از دانشکده ، داستانهای کوتاهی در مجلات می نوشتم.بر اثر سوءتفاهمی  که در دانشکده پیش آمده بود یک عده به نوشتن مقالاتی علیه آندره گدار رئیس دانشکده پرداختند .بعد گویا او درباره نویسندگان مقالات سوال کرده بود و به او نام مرا داده بودند. با وجود اینکه من همه چیز زندگی ام را فروخته بودم تا بتوانم درس بخوانم و داستان نویسی هم می کردم اما این کار من نبود.

یادم می آید که طراحی حمامی را در کارگاه دانشکده در دست داشتم .خیلی ها از این کار من تعریف می کردند و کار خیلی خوبی هم شده بود.گدار کار را دید و گفت اگر تو « مانسار » (یکی از معمارهای معروف فرانسه ) هم شوی نمی گذارم از این مدرسه فارغ التحصیل شوی .چرا این را نوشته ای ؟ هرچه گفتم من داستان نویسم و کاری به این چیزها ندارم قبول نکرد و گفت باید این کار را کنار بگذاری.من هم عصبانی شدم و مرکب چین را بر روی پروژه ام ریختم و دانشکده را ترک کردم و دیگر به آنجا نرفتم .بعدها او خانه ام را به زحمت پیدا کرد و عذر خواهی کرد اما به او گفتم که دیگر از این دانشکده بدم می آید و کاملا آنجا را رها کردم .مدتی بعد نیز رئیس دانشکده وقت اصرار کرد که به دانشکده برگردم اما دیگر به آنجا نرفتم.

پس از دانشگاه

پس از ترک دانشگاه در وزارت فرهنگ قدیم یا آموزش و پرورش شاغل شدم.زمان ورود من به آنجا طراحی مدارس روستایی بر اساس چهار تیپ در مناطق گرم و مرطوب ، گرم و خشک، سرد و مرطوب و سرد و خشک انجام می شد. در ابتدا چند طرح به من ارجاع داده شد که آنها را با طرح ایرانی ساختم و یا بعضی از عناصر ساختمان مانند طاق در پوشش استفاده کردم. شاید نقشه های آنها در آرشیو ساختمان آموزش و پرورش موجود باشد اما آنطور که به یاد دارم یکی از آنها در میبد بود که بعدها در آن تغییرات زیادی دادند و به آن الحاقاتی شد . یکی دیگر در محله اهرستان یزد و دیگری در محله یوزداران یزد و خیلی جا های دیگر که به خاطرم نمی آید ، بود.

بعد ها در وزارت فرهنگ کارهای دفتر فنی با من بود و طرحها را خودم می کشیدم که در مکانهای مورد نظر اجراء می کردند. در همان زمان برای ساخت مدارس ارزان قیمت ۵% عوارض شهرداری اختصاص داده شد .کمیسیونی تشکیل شد که بانی آن مرحوم مزینی بود .دیگر اعضاء کمیسیون حاج ابوالقاسم کاشانی ، حاج قاسمیه و بعضی تجار علاقمند و درستکار بودند . هدف نیز ساخت مدارس ارزان ب انقشه مناسب بود . یادم می آید که حاج ابو القاسم وقتی از کارها بازدید می کرد ، خاکها را از روی زمین کنار می زد و اگر تکه آجری پیدا می کرد سوال می کرد که چرا اینجا افتاده است ؟ نمونه دیگر اینکه اندازه کلاسهای درس را طوری در نظر می گرفت که تکه های آهن ضریبی از ۱۲ متر، ۶ متر، ۴ متر یا ۳ متر بشود . شخصی مدرسه ای طراحی کرده بود که تیر اهن ۵/۵ متری لازم داشت و او گفته بود که تیر آهن را از مکانی دیگر تهیه کنید من چنین کاری نمی کنم. تیر اهن نیز از محل انبار بریده شده و به تهران حمل می شد. سعی کرده بودیم عوامل اجرایی نیز افراد متدین و با کارخوب انتخاب شوند. به این منظور معماران فوق العاده خوب ، سنگ کار، نجار و بقیه افراد همه غربال شده بودند. در انتخاب مصالح نیز دقت داشتیم و سعی می کردیم بهترین آجر را انتخاب کنیم . با توجه به اینکه در اجراء ، به موقع دستمزدها و هزینه ها پرداخت می شد کار سریعتر پیش می رفت .پولی که به مقاطعه کاران پرداخت می شد قسطی بود اما خیلی راحت پرداخت می شد. مثلا اگر می دیدیم کار به نال درگاه رسیده است یک قسط پرداخت می شد و وقتی در مکان کار را می دیدیم همانجا مبلغ پرداخت می شد. پرداخت مبالغ مصالح نیز همینگونه بود. گاهی می شد ۱۰ تا ۱۵ مدرسه را ظرف ۳ ماه می ساختیم . نقشه های بخشهایی از ساختمانها را من پشت کاغذ سیگار یا قوطی سیگار می کشیدم و تقریبا شفاهی بود.

ساخت مدارسی که ما پیش گرفته بودیم به سهولت انجام نمی گرفت . با توجه به اینکه ساخت مدارس ارزان در می آمد، برای بعضی از مسئولانی که خرج تراشی بیهوده می کردند خوشایند نبود. برای نمونه ساخت مدارس در شمیران و تپه جعفرآباد بود. در شمیران با توجه به دوری و سربالایی بودن  ، حمل و نقل مصالح گران تمام می شد ( فکر می کنم متر مربعی ۱۳۶ تومان ) . یادم می آید که یکی از وزیر های وقت  باور نمی کرد که در این منطقه مدرسه ای را که ما شروع به ساخت کرده بودیم با این سرعت به اتمام برسد. زمین مدرسه هدیه شده بود و ما پس از سه ماه مدرسه را تحویل دادیم.

او می گفت پیرنیا معجزه می کنی . مدارسی که می ساختیم دارای ۱۲۰ و ۱۸۵ کلاس بود و طی سالهای بین ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۵ انجام شد . تعداد مدارس ساخته شده ۳۳۳ عدد بود که بیشتر آنها در مناطق تهران پارس و نارمک قرار دارند.اینها در نما کاشی دارند اما کاشی ها تزئینی نیستند . زیرا من مخالف خرج تراشی بودم . کاشی صرفا نشان می داد که مدرسه از عوارض شهرداری ساخته شده است. مثالی که می توانم از خرج تراشیهای مسئولان آن زمان بیاورم راجع به ساخت مدرسه ای است در محله ( فرح آباد قدیم ) زمانی که هنوز کاملا جزئی از شهر محسوب نمی شد. در نزدیکی محل ساخت مدرسه شکارگاه سلطنتی قرار داشت . زمانی که شاه از آنجا گذر می کرد ، دیده بود که ساختمانی در حال بر پا شدن است و سوالاتی درباره قیمت و چگونگی ساخت در محل مدرسه کرده بود. گویا به رئیس سازمان برنامه و بودجه گفته بود که بروید ببینید چگونه  اینها با این قیمت مدرسه می سازند. آنها که جادو نمی کنند و از جیب هم خرج نمی کنند کسی هم که نذرشان نمی کند چطور شما متری ۷۰۰ تومان خرج می کنید و نیمه کاره رهایش می کنید و اینها با این قیمت می سازند. گویا او گفته بود ما با سرهم بندی مدارس را می سازیم . اتفاقا ما بخشی از سفت کاری از پی تا بالا را به صورت برش خورده رها کرده بودیم و کاملا مصالح کاربردی قابل رویت بود .او گفته بود که ما با گل آجرها را روی هم چیده ایم در صورتی که در قسمت برش خورده نوع ملات که من روی آن حساس بودم دقیقا مشخص بود و … .

بعد از آن واقعه وزیر مستقیما با مهندسان مشاور صحبت کرده بود و آنها بسیار ناراحت بودند و تا چند روز با من به بدترین نحو برخورد کردند . پس از آن ، سازمان برنامه و بودجه پولی در اختیار من گذاشت تا دو مدرسه در خارج از شهر تهران بسازم و ما حق نداشتیم از عوارض شهرداری استفاده کنیم . من با پول این دو مدرسه ۶ مدرسه ساختم . یکی از آنها مدرسه ای در دانشگاه علم و صنعت فعلی است که بعد ها گسترش یافت و به دانشکده تبدیل شد . مدتی بعد برای اینکه خلل در کار بیافتد  بازرس ها را به سر کار می فرستادند . اما کسانی که با من کار می کردند از روی صداقت و علیه سازمان برنامه و بودجه ، از من اجازه خواستند برای این کار حتی آنچه کار کرده بودند کمتر ارائه دادند یعنی برای نمونه اگر نقاشی ۳۵۰۰ متر کار کرده بود نوشته بود ۲۱۰۰ متر یا مثلا رنگ و روغن ۸۰۰ متر را ۵۴۰ متر نوشته بودند بازرس ها  نیز از پیش صورتهای خود را ساخته بودند و یک روز کار را تعطیل کردند اما ÷س از بررسی به کنایه گفتند « مهندسهای شما همیشه اینقدر زیادی حساب می کنند ؟»  حتی برای بدست آوردن حداقل نقطه ضعف ، آنها پی را سونداژ کرده و دیوار سنگی زیر پایه های باربر ار خراب کرده بودند تا بخشی از ساختمان دچار اشکال شود  اما خوشبختانه اتفاقی نیافتاد و این کار صروصدا ایجاد نمود . آنچه از این بخش از صحبتها می توانم نتیجه بگیریم این است که با توجه به مشکلات کنونی و وجود مضیقه ، باید چنین کارهایی انجام داد. من فکر می کنم اگر کاری برای میهنم انجام داده ام همین کارها بوده است و کارهای دیگری که انجام داده ام اصلا به حساب نمی آورم.

من معتقد بودم که نباید ادا در آورد . خیلی جاها گفته ام که برای معماری ایرانی و یا اسلامی  ،ادای معماری زمان صفوی را درآوردن غلط است . همیشه معماران ما از پیشرفته ترین فن (تکنیک) زمان بدون تعصب اینکه از کجا آمده است بهره می برده اند . به همین دلیل است که معماری شیوه رازی از زمان سلجوقی با شیوه اصفهانی از زمان صفوی متفاوت هستند . تا وقتی که زمان خود باختگی شروع شد و پیوندمان با هنر خودمان گسسته شد . در هر حال باید منطق معماری گذشته را نگاه داریم. برای نمونه پنامها که عایق حرارتی و رطوبتی هستند  و در معماری گذشته ما کاملا رایج بوده اند ، درحال حاضر نیز میتوان با خرج کم  از آنها استفاده کرد. من از آنها در مدارس ساخته شده بهره بردم . در گذشته بعضی از بناها ی ما مانند کاروانسراها و پل ها را مانند بچه های رها شده در کوچه می ساختند . این ساختمانها را نیز به امید خدا در دل بیابانها می ساختند به نحوی که کمتر صدمه ببیند . برای همین منظور از روشهای ساختمانی و از پوششهای محکم استفاده  نموده اند. در کاروانسراها پوشش ها از طاق کلمبو یا پوشش « همیشه جاویدان » است. این نوع پوششها به سختی خراب می شود. حجره های کاروانسراها هیچکدام در نداشته است، چون اگر داشت مانند مدرسه غیاثیه  خرگرد درهای آن را می کندند و می سوزاندند. برای این منظور در جلوی بازشوهای  اتاقهای کاروانسراها پرده آویزان می کردند که در تابستانها از نوع حصیری بود و در زمستانها از نوع زیلو بوده است . من سعی کردم در ساخت مدارس از این منطق استفاده کنم یعنی به کار گیری بهترین مصالح و پرهیز ازبه کار بردن مصالح لوکس و همانگونه که پیشتر مثال زدم استفاده از تیرهای فلزی و دیگر مصالح  کاملا حساب شده بود. نمنه دیگر اینکه برای جلوگیری ازسنگینی تیرهای آهنی ، سقف روی طاق ضربی را کاه گل نمی کردیم و روی آنها مستقیما اندود می شد .این باعث می شد که وحشتی از ریزش کاهگل بر روی سر بچه ها وجود نداشته باشد و باعث مشکلات بعدی و یا تعطیلی کلاس نشود. نمونه دیگر اینکه من پله ها را درجا میریختم و از بهترین موزائیکهای ایرانی استفاده می کردم. در بکارگیری سنگها نیز دقت داشتیم  و از سنگهای با دوام استفاده میکردیم نه از سنگهای رنگی زیبا ولی سست. یا مثلا قیروگونی  که بعضی فکر می کنند این فن از خارج آمده است اما در ایران در ساخت بند امیر قرنها پیش از این فن استفاده شده و ما بخوبی از آن بهره می گرفتیم . درآخر فکر می کنم منطق آنچه را که معمارهای قدیمی به آن اعتقاد داشتند ما در کارهایمان به کار گرفتیم.

وزارت فرهنگ و هنر

در سال ۱۳۴۴ به وزارت فرهنگ و هنر رفتم . وزیر آموزش و پرورش از این امر راضی نبود و می خواست که من درآن وزارتخانه باشم ، گویا بین دو وزیر مشاجره ای نیز در گرفته بود .به نظرم وزیر فرهنگ و هنر گفته بود :«شما به اندازه کافی مهندس جوان دارید که مدرسه بسازند و بهتر و راحت تر کار کنید کاری که پیرنیا می کند به درد ما می خورد و او را می خواهیم.» اما تعهد خواسته بودند که همچنان به سرپرستی کارها ادامه دهم و این کار را هم کردم .

دروزارت فرهنگ و هنر مهندس بنایی ، رئیس بناهای تاریخی بودند .زمانی که من در دانشکده سال اول را می گذراندم ایشان سال دوم و مردی متدین ، بزرگوار و بسیار دقیق بودند. درستکاری ایشان باعث شده بود که خیلی ها از او رنجیده شوند. پیش از اینکه تشکیلات سازمان آغاز به کار کند مسئولیت ایشان تعمیر بناهای تاریخی بود . چندی نگذشت که سازمان حفاظت آثار باستانی تشکیل و آقای دکتر مهران مدیر عامل آن شد . مکان آن ابتدا ، در ساختمان جدید موزه ایران باستان بود که بعدها به خیابان لارستان انتقال یافت . رئیس بخش فنی سازمان ، مرحوم مهندس فروغی بود و من معاون ایشان بودم .به دلیل گرفتاری کاری بیش از اندازه ایشان ، به خصوص در خارج از سازمان  ، از من خواسته بودند که بیشتر کارها را زیر نظر داشته باشم ، به طوری که بعضی اوقات آنقدر کار زیاد بود که به اصطلاح دیوانه می شدم . گاهی اوقات باید در یک هفته از دو یا سه استان بازدید می کردم و همه بناهای آنها را میدیدم . خوشبختانه در بعضی از استانها افرادی کارآزموده داشتیم، به همین دلیل درآن استانها اشکالی پیش نمی آمد برای نمونه در اصفهان آقای مهندس شیرازی سرپرست سازمان بودند که من باید از ایشان چیزهایی یاد بگیرم یا در استان فارس آقای مهندس ریاضی و در یزد و کرمان آقای مهندس فتح نظریان ، مهندس سعیدی در بیشتر جاها حضور داشت. با اینکه ایشان معمار نیست  اما بنده معتقدم از خیلی از معمارها کارش بهتر است و مردی بسیار فهمیده و دانشمند می باشند . در کار معماری نیز از خیلی ها بهتر شده بود. از نمونه کارهای ایشان به نظرم برجهای خرقان قزوین است. جاهایی که هیچکس به آنجا نمی رفت ایشان حضور فعال داشتند. یکی دیگر از دوستان ،مهندس دانشدوست در خراسان است که واقعا نظیر ندارند و کارهایشان در سطح بالایی است . با این دوستان و عده ای دیگر از همکاران کارها خیلی خوب پیش می رفت .

در ایام فراغت کمی که بین مسافرتهایم پیش می آمد وقتی می خواستم در اتاق کوچکم در سازمان بنشینم یک عده دانشجو که بیشتر آنها از خارج آمده بودند منتظرم بودند و از من نوبت مصاحبه می گرفتند . به نظرم یکی از روسای دانشکده های معماری ایتالیا گفته بود که ما سیصد و اندی دکترا به پیرنیا دادیم. گویا دانشجویان عینا کروکی های را که من برایشان کشیده بودم بدون اینکه زحمتی به خود بدهند عینا کپی گرفته و نوارهایم را به ایتالیایی ترجمه میکردند و به عنوان بخش عمده تز خود ارائه میدادند. گاهی هنگام صحبت با اینها می دیدیم که یک عده به من می خندند و تعجب می کردم . بعد می دیدم که مدادم را به جای سیگار در دهان گذاشته و آتش می زنم و با سیگار خط می کشم!

در ضمن از کارهای مالی نیز سر در نمی آوردم و بعضی وقتها نکات جالبی اتفاق می افتاد. یادم می آید از کرمان تماس گرفتند که مهندس شما با کاشی کار برای کاشی هفت رنگ قرارداد بسته است اما ما بازرس فرستاده ایم و کاشی ها دو رنگ بیشتر ندارد .لذا سازمان برنامه این را قبول نمی کند . به آنها گفتم کاشی هفت رنگ یک اصطلاح است مانند « چهل ستون » که ممکن است صد ستون یا بیست ستون داشته باشد که همه به آنها « چهل ستون » می گویند و …

سازمان حفاظت آثار باستانی یک بخش آموزش داشت که مرحوم مشکاتی زئیس آن بود ، آقای مشایخی هم آنجا بودند . در مجموع در سازمان خوب کار می شد و در تعمیر از بهترین چیزها استفاده می کردیم و مسایل مالی هم کمتر داشتیم .

پس از انقلاب دیدیم تنها کسی که می تواند سازمان را حفظ کند مهندس شیرازی است. همکاران ، ایشان را برای سرپرستی سازمان انتخاب کردند تا اینکه « سازمان حفاظت آثار باستانی » به « سازمان میراث فرهنگی » تبدیل شد.

ر طول مسئولیتم در سازمان ، چند کار را احیا نمودم البته نمی توانم بگویم مستقیما ، اما احیا آنها جزء به جزء با نظر من انجام می شد . یکی از آنها احیاء سر در باغ فین کاشان بود که کاملا  مسخ شده و به شکلی دیگر درآمده بود . با زحمت زیاد نقاشیهای اصلی را از زیر کار درآوردیم و به وضع اصلی تبدیل نمودیم که در حال حاضر نیز کار نسبتا خوبی است.

در تعمیر مسجد جامع ورامین نیز همکاری داشتم و جاهای دیگری که همه آنها به خاطرم نمی آید . یکی از بناهایی که سر در آن را بیرون آوردم سر در شاه عبدالعظیم بود. به خاطرم می آید که روزی برای کاری به آنجا رفته بودم . با دقت به آینه کاری که ترک خورده  بود، بقایای چفدی را دیدم و به نظرم مربوط به دوران آل بویه آمد . ایستادم و با ناخن یکی از آینه ها را کندم و در پس آن یک کار آجری فوق العاده و بسیار زیبا را دیدم . برای این که این کار را ادامه دهم خیلی بلاها سرم آوردند . من سماجت می کردم و بعضی ها آنجا مانع می شدند . یکی از آنها یقه ام را گرفت و بیرون انداخت و گفت مگر اینجا تخت جمشید است که کار باستانشناسی و حفاری انجام می دهید . اینجا امام زاده است. بالاخره راضی به انجام کار شدند.کتیبه را که بیرون آوردیم آن را بر روی کاغذ های بزرگ پیاده کردم .شبها تا پیش از خواب کاغذ ها بالای سرم بود و آنقدر آنها را می خواندم تا خوابم می برد. کتیبه را کلمه کلمه خواندم تا کل آن مشخص شد .برای تعمیر آن از یک نفر مرمت کار خوب استفاده کردم  ( متاسفانه اسم او دقیقا به خاطرم نمی آید « آقای موسوی یا مرتضوی » ) ایشان به خوبی کار کرد و کتیبه را احیاء نمود . همچنین بقیه اجزا کتیبه را نیز یافتیم  و بیرون آوردیم . بخشی ازکتیبه به دلیل ساخت و سازهای دوران ناصر الدین شاه و ساخت داربست سوراخ شده بود و در داخل آن چوب کار گذاشته بودند . این قسمتهای کار از بین رفته بود اما بقیه آن سالم مانده بود .بر اساس این کتیبه بنیانگذار آن مجد الملک اسعد براوستانی قمی بود که با پیدایش این کتیبه نام و نشان و لقب و کنیه و مناصب وی دقیقا به دست آمد . او از وزیران شیعه دوره سلجوقی است که اغلب کارهای زیبایی در انجام داده است ، این کار نیز از او بود .بعد از مدتی ، در اصلی آن را نیز یافتیم . یکی از درها ارتفاعی در حدود ۸۷/۱ متر داشت . از پشت در چند ورق قرآن با خط کوفی فوق العاده زیبا و روی پوست آهو به دست آمد. آنها را به موزه تحویل دادیم ولی در حال حاضر نمی دانم در کجا نگهداری می شود. درپشت کتیبه آثاری از زمان آل بویه به دست آمد و زیر آن ، بنای اصلی این آرامگاه از زمان محمد بن زید علوی ( پسر عموی حضرت عبد العظیم ) بود که چند سال پس از وفات حضرت عبد العظیم آن را ساخته بودند . من اجازه ندادم آنها را اندود کنند  و کار را در داخل مربعهایی در آوردم بدین صورت حداقل می توانستیم آجرکاریها را ببینیم ولی بعدها آن را اندود کردند و از بین بردند . هنوز هم می توان آنها را از زیر اندود در آورد.اماکن متبرکه انجام داده است ، این کار نیز از او بود .بعد از مدتی ، در اصلی آن را نیز یافتیم . یکی از درها ارتفاعی در حدود ۸۷/۱ متر داشت . از پشت در چند ورق قرآن با خط کوفی فوق العاده زیبا و روی پوست آهو به دست آمد. آنها را به موزه تحویل دادیم ولی در حال حاضر نمی دانم در کجا نگهداری می شود. درپشت کتیبه آثاری از زمان آل بویه به دست آمد و زیر آن ، بنای اصلی این آرامگاه از زمان محمد بن زید علوی ( پسر عموی حضرت عبد العظیم ) بود که چند سال پس از وفات حضرت عبد العظیم آن را ساخته بودند . من اجازه ندادم آنها را اندود کنند  و کار را در داخل مربعهایی در آوردم بدین صورت حداقل می توانستیم آجرکاریها را ببینیم ولی بعدها آن را اندود کردند و از بین بردند . هنوز هم می توان آنها را از زیر اندود در آورد.

یکی دیگر از بنا هایی که در احیای آن نقش داشتم « مسجد کبود » تبریز است .مدتها بود که قصد داشتند برای این مسجد کاری انجام دهند ( از زمان گدار تا به حال ) در این مدت طرحهای مختلفی برای آن ارائه شده است . برای نمونه طرحی  در زمان گدار ارائه شده بود که چند پایه بالای گنبد خانه بر پا شود و روی آن یک سقف مسطح یا شیب دار قرار دهند ولی به دلیل کمبود بودجه این طرح عملی نشد . از طرف دیگر چند چیز باعث خرابی بیشتر مسجد می شد .یکی بارش برف سنگین در تبریز بود که به تدریج مسجد را خراب می کرد . مسجدی که زمانی« فیروزه اسلام » لقب داشت و یکی از زیباترین مساجد دنیا بود به تدریج در حال نابودی بود . تحقیقات ما نشان داد که زلزله های مکرر در تبریز تاثیر به سزایی در تخریب مسجد داشته است .به طوری که من دیدم در یکی از زلزله ها بخشی از گنبد به چندین متر آن طرف تر پرتاب شده بود .شاید تخریبهایی نیز وجود داشته است مانند آنچه از طرف سلسله های  بعدی برای بنا های پیشین آن می آورده اند اما این مساله نقش زیادی در تخریب بنا نداشته است .

من در حین احیای بناها چند عکس پیدا کردم که راهنمای بسیار خوبی برای کاربود یکی عکسی از گنبد مسجد «مسجد کبود » بود و دیگری «  باغ دولت آباد » یزد که بعدا درباره آن توضیح خواهم داد . در عکس گنبد « مسجد کبود » خوشبختانه بخشی از گنبد که خراب شده ، دیده می شد . در این تصویر بخشی از گنبد تا شکر گاه گنبد مشاهده می شد و هماگونه که می دانید در گنبد های ایرانی اگر قسمتی از آن مشخص شود خیلی راحت می توان آن ر ارسم نمود .به این ترتیب گنبدرا ترسیم کردیم و کار به معمار بزرگ معاصر تبریزی استاد « رضا معماران بنام » محول شد ، دکتر هدایتی نیز در اجرای کار همکاری داشتند . استاد معماران که انسانی بسیار پخته بود کار را بسیار خوب اجرا کرد . هر چند که به کار ایراد هایی گرفته شد ازجمله اینکه پایه های گنبد ضعیف است و نمی تواند وزن آن را تحمل کند  اما نتیجه کار این بود که از تخریب کلی بنا جلوگیری شد.

بنای دیگری که به کمک عکس با ارزشی آن را احیا کردیم « باغ دولت آباد » یزد . از زمان جلال الدوله به باغ و اجزای آن آسیبهای فراوانی وارد شده بود . ارسی های آن را کنده بودند و جای آن سه دری گذاشته بودند . زمانی که باغ سربازخانه بوده است لطمات دیگری به آن وارد شده بود از جمله تخریب بادگیر آن بود . برای نمونه بادگیر باغ را از ترس اینکه فرو ریزد و ساختمان زیر آن را خراب کند کنده و برداشته بودند. خوشبختانه با پیدا کردن دو عکس از زمان جلال الدوله ( پسر ظل السلطان  حاکم یزد ) توانستیم اطلاعات مفیدی به دست آوریم . در عکس ها جلال الدوله ، خان بزرگ یزد در وسط باغ و در دو حالت ، یکی به طرف بادگیر و یکی به طرف هشتی دیده می شود . بر اساس این عکس ها ما بادگیر را دوباره ساختیم و ارسی ها را در جای خود گذاشتیم ، سر در را نیز احیاء نمودیم .

مسجد فهرج

بعضی ها گفته اند که « مسجد جامع فهرج » از یافته های پیر نیا می باشد . در صورتیکه این بنا گم نشده بود که من آن را بیابم .به یاد دارم که از بافق باز می گشتیم . قصد استراحتی کوتاه داشتیم . در عین حال مردم ، ما و ماشینمان را که روی آن آرم « سازمان حفاظت آثار باستانی » بود ، دیده بودند ، آنها فکر کرده بودند که ما می توانیم برای ساخت مسجدی نو به آنها کمک مالی کنیم  و به ما گفتند که در آبادی ، مسجد خیلی کهنه ای وجود دارد که ما قصد تخریب آن را داریم تا بتوانیم مسجدی نو بسازیم ، ما به آنها گفتیم ما برای نو ساختن پول نداریم اما اگر چیزی باشد ، آن را درست می کنیم . آنها گفتند خیلی کهنه و خراب است و من گفتم : هر چقدر هم که کهنه باشد اصلا نمی شود آن را خراب کرد . از آنها خواستم بنا را به من نشان بدهند . وقتی وارد مسجد شدم مبهوت ماندم . دیدم در یک بنای ساسانی هستم که مسجد نام دارد . در آنجا تمامی اصول ساخت مسجد رعایت شده بود اما جزء جزء عناصر آن یعنی شبستان ، صفه ها ، رواقها به شکل معماری پارتی بود . پس از آن به کنکاش منابع تاریخی پرداختم و با استفاده از کتاب تاریخ جعفری و منابع دیگر به نکات دیگری پی بردم . آنچه دریافتم این بود که این مسجد در نیمه اول قرن اول هجری ساخته شده اما معماری آن نسبت به پیش از اسلام تغییر نیافته است و می توان آن را اولین بناهای « شیوه خراسانی » دانست این بنا ، دارای ویژگیهای مختلفی است . تمام چفد های آن بیز کند است و طاقها بیز تند می باشند .

در گاهها آن همه دارای شانه یعنی پس نشستگی در قسمت پاکار قوسها هستند . این نمونه ها در معماری زمان ساسانیان نیز مشاهده می شود . دراین جا خواستگاه چفد عقب تر نشسته زیرا کاربرد قالب را داشته است . البته سوالهایی نیز در ارتباط با این بنا مطرح شده است یکی از آنها درباره ستونهایی است که رو به روی ورودی مسجد قرار گرفته است .چنین کاری را در جاهای دیگر نیز می توان دید . در دشت آهوان بین سمنان و دامغان رباطی به نام « انو شیروان » ساخته شده است .بعضی به اشتباه آن را مربوط به زمان ساسانیان می دانند اما انوشیروان نوه قابوس  وشمگیر حاکم آن محل بوده است . در این بنا که به نظر می رسد ساختمانی یکدست بوده پایه هایی  درجلوی  درگاهها قرار داده شده است که خود به عنوان یک حفاظ عمل می کرده است تا داخل اتاق پیدا نباشد . در مسجد فهرج نیز اینگونه است . این مسجد چیزهای فوق العاده دیگری نیز دارد که هر کدام می تواند موضوعی برای مطالعه باشد . یک بار بر اثر بارندگی ، بخشی از دیوار مسجد خراب شد در بالای دیوار چند رف قرار دارد که شاید بتوان گفت از پیش از اسلام بوده است . این رفها را روی دیوار درآورده اند . وقتی دیوار خراب شد روی نقشها را نایلون کشیدم و جلوی آن را دیوار خشتی قرار دادم تا کسی کار اصلی را نبیند . این باعث می شد تا از نابودی کار جلوگیری شود .

مکانهای دیگری را نیز اینگونه از دید خارج کرده ام تا از بین نروند که پیش از رفتنم باید بگویم کجا هستند . یکی در ایوان« سید رکن الدین » یزد است . وقتی آنجا را احیاء می کردم در کنار آن ، یک قسمت از ازاره کاشی را پیدا کردم . نقش آن « اختر چلیپا » است و ستاره های زیبا با چلیپا کار شده است . می توان گفت که جنس آنها کاشی معمولی نیست و نوعی چینی است . متاسفانه خیلی از این آثار را کنده اند و برده اند . من برای جلوگیری از این کار جلوی آن دیوار کشیدم که معلوم نباشد . البته در همان زمان نیز مرحوم وزیری از افراد خیر و بزرگ یزد که خدایش رحمت کند تعدادی از این کاشی ها را به مسجد میر چخماق برد و در قسمتی از مسجد نصب کرد.

در مسجد جامع فهرج یک کار پژوهشی که می توان انجام داد بر روی شبستان زمستانی آن و برخی اجزاء آن است . این بخش از بنا در زیر ساباط ، چسبیده به مسجد قرار دارد . این شبستان به دو بخش زنانه و مردانه تقسیم می شود که به شکل اتاقهای کشیده می باشد که در مساجد دیگر صدراسلام نیز دیده می شود . در این اتاقها نوعی کشیدگی در سقف نیز مشاهده می گردد مانند آن چیزی که  در مسجد سر کوچه محمدیه نایین دیده می شود. در اینجا نیز دیوار قبلی طول اتاق است . دو اتاق نیز به هم چسبیده اند . یکی از نکات مهم در این مسجد ” در” آن می باشد . می دانید که مساجد ، در نداشته اند . معمار این بنا حیفش آمده که درهای شکوهمند و زیبای آن روز را به نحوی نشان ندهد . او بر روی دیوار مسجد گل بری کرده که بعدها روی آن را قرمز کرده اند . این درها فوق العاده هستند و ما هیچ نمونه ای  از آن نداریم . یکی دیگر از نکات جالب این مسجد محراب اولیه آن است که متاسفانه آن را سوراخ کرده اند . مسجد چند محراب دیگر نیز دارد که به نظر می رسد هر کس نذری داشته آنها را ساخته است . درمسجد بعضی از آنها به عنوان اعتکاف گاه استفاده می شده و کسانی که می خواستند معتکف شوند گوشه ای را انتخاب می کردند و در آنجا مشغول عبادت می شدند . این محرابها الزاما نباید رو به قبله باشد و می توانست هر جایی باشد مانند مسجد جامع ساوه . مناره مسجد بعدها ادغام شده است .

تدریس در دانشگاه

کار دانشگاه را از حدود سالهای ۱۳۴۴-۱۳۴۵ شروع کردم .ابتدا در دانشکده هنرهای زیبا مشغول به کار شدم . همچنین کلاسهایی برای محافظان آثار باستانی و ژاندارمری تشکیل می شد . دانشکده معماری و شهرسازی شهید بهشتی ، سازمان جهانگردی ، دانشگاه فارابی تهران و پردیس اصفهان و دانشگاه علم و صنعت دیگر جاهایی بودند که در آنها تدریس داشته ام .

بر گرفته از کتاب « تحقیق در معماری گذشته ایران »  تالیف استاد محمد کریم پیرنیا

تدوین : دکتر غلامحسین معماریان


:: موضوعات مرتبط: معماران , معماران ايراني , ,
:: برچسب‌ها: استاد پیرنیا , معماری , معمار ,



هادی میرمیران
نوشته شده در سه شنبه 25 بهمن 1390
بازدید : 2074
نویسنده : MR ARC

مهندس سید هادی میرمیران معمار برجستهء ایرانی که طی چهار دهه فعالیت حرفه ای خود موفق به خلق آثار برجسته و قابل اعتنایی گردید. از میان آثار وی می توان به ساختمان کانون وکلای دادگستری مرکز، ساختمان کنسولگری ایران در فرانکفورت، ساختمان مرکزی بانک توسعه صادرات ایران، ساختمان مجموعه ورزشی رفسنجان، طرح ساختمان کتابخانه ملی ایران (اجرا نشده) ، طرح ساختمان فرهنگستان های جمهوری اسلامی ایران (اجرا نشده) و طرح ساختمان موزه ملی آب (اجرا نشده) اشاره کرد.




ویژگی میرمیران در حفظ پیوستار و روح معماری کهن ایران با روش های نوین طراحی است.



زندگی


سید هادی میرمیران در ۲۳ اسفند ۱۳۲۳ در شهر قزوین به دنیا آمد. تحصیلات خود را در رشته مهندسی معماری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به انجام رساند و با ارزشیابی عالی فارغ التحصیل شد. از سال ۱۳۴۳ تا سال ۱۳۵۷ در دفتر فنی شرکت ملی فولاد ایران مشغول به کار گردید. پس از انقلاب از سال ۱۳۵۸ با عنوان مدیر طراحی در شرکت خانه سازی ایران (اصفهان) به طراحی پروژه های شهرسازی پرداخت. در سال ۱۳۶۴ به همراه گروهی از همکارانش شرکت مهندسان مشاور نقش جهان-پارس را تاسیس نمود و تا واپسین روزهای حیات در این شرکت مشغول به کار بود.


وی در شامگاه ۲۹ فروردین ۱۳۸۵ پس از یک دوره ده ساله نبرد با بیماری سرطان، درگذشت.



پیشینهء آموزشی


استاد معماری، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران، ۱۳۷۱ تا ۱۳۸۵


استاد معماری، دانشکده معماری، دانشگاه علم و صنعت ایران، ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۵


استاد معماری، دانشکده معماری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شیراز و همدان از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵



افتخارات


معمار برگزیده سال ۱۳۷۹ در اولین دوره اعطای نشان معماری ایران (استاد پیرنیا)


دریافت لوح تقدیر جامعه مهندسان مشاور ایران برای شناسایی و معرفی معماری ایران در سال ۱۳۸۵


برنده جایزه بزرگ معمار - سال ۱۳۸۰


کسب جایزه مهراز - سال ۱۳۸۱


انتخاب شده به عنوان پیشکسوت معماری توسط سازمان نظام مهندسی ساختمان کشور - سال ۱۳۸۱


دریافت لقب شهروند افتخاری اصفهان - سال ۱۳۸۳


دریافت لوح تقدیر و تندیس از جامعه مهندسان مشاور ایران - سال ۱۳۸۳


دریافت نشان دولتی درجه یک فرهنگ و هنر - سال ۱۳۸۳




www.architect.ir



:: موضوعات مرتبط: معماران , معماران ايراني , ,
:: برچسب‌ها: هادی میرمیران , معماری ,



منوچهر مزینی
نوشته شده در سه شنبه 25 بهمن 1390
بازدید : 2479
نویسنده : MR ARC

 

 

 

دکتر مهندس منوچهر مزینی ، متولد سال 1313 در شهر ساری ، دانش آموخته ی کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه تهران ، دارنده مدرک عالیه درجه ی مهندسی در معماری از دانشگاه آی آی تی در شیکاگو و دکترای شهرسازی از دانشگاه فنی مونیخ بوده است .
وی از برجسته ترین صاحب نظران در زمینه ی مباحث شهرسازی و معماری به ویژه با نگاه برنامه ریزی شهری بوده و مطالعات بسیاری را در باب این مفاهیم به انجام رسانیده است.
همچنین دکتر مزینی ، به سبب تسلط بر زبانهای انگلیسی ، آلمانی ، فرانسه و عربی ، ترجمه ی کتابهای ارزشمندی را با موضوع شهرسازی و معماری از خود به یادگار گذاشته است
دکتر منوچهر مزینی در سال 1381 دار فانی را وداع گفت .

چکیده فعالیت های علمی - پژوهشی ایشان به شرح زیر است :
1331 : دیپلم ریاضی از دبیرستان شرف تهران
1366 : دریافت درحه مهندسی معماری ار دانشگاه تهران
1341/1962 : دریافت درحه مهندسی در معماری از دانشگاه ایلی نوی
1345/1966 : دریافت مدرک کارشناسی ارشد شهرسازی و عمران منطقه ای از دانشگاه آی آی تی شیکاگو
1349/1970 : دیافت دکترای شهرسازی از دانشگاه فنی مونیخ
1349 : دانشیار دانشگاه شهید بهشتی برای ندریس معماری و شهرسازی
1351 : دانشیار و استاد معماری و شهرسازی دانشگاه تهران
1352 : مدیر گروه معماری دانشگاه تهران
1352-1357 : مدیر گروه شهرسازی دانشگاه تهران
1359/1980 : پژوهشگر ارشد در رشته شهرسازی در هلند
1360-1361/1981-82 : استاد مدعو دانشگاه بوستون تگزاس
1361-1369/1982-90 : استاد عمام وقت دانشگاه عبدالعزیز جده
1370 : مؤسس دوره دکترای شهرسازی دانشگاه تهران
1372-1381 : استاد و مدیر گروه شهرسازی دوره دکترای دانشگاه آزاد اسلامی علوم و تحقیقات تهران
1379-1381 : مدیر گروه معماری دانشگاه آزاد اسلام علوم و تحقیقات تهران
1381 : ریاست سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران

آثار منوچهر مزینی
مقالاتی در باب شهر و شهرسازی - دانشگاه تهران
از زمان و معماری - مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران
مدیریت شهری و روستایی در ایران - سازمان زمین و مسکن
ساختار مدیریت شهری در ایران - مرکز مطالعات برنامه ریزی شهری وزارت کشور
شهر ددر ورای دو بعد - وزارت مسکن و شهرسازی
مطالعه ی تهران از نظر کالبدی - مرکز مطالعات برنامه ریزی شهری وزارت کشور
مطالعه فرا دوبعدی بزرگراه رسالت تهران - شهرداری منطقه 4 تهران
تاریخ و هنر معماری - سروش

ترجمه های منوچهر مزینی
فضا ، زمان و معماری - علمی و فرهنگی
سیمای شهر - دانشگاه تهران
روشهای علمی و عملی مسائل شهری - دانشگاه تهران
عرصه های زندگی خصوصی و زندگی جمعی - دانشگاه تهران
واسازی ( دکانستراکشن ) - شهرداری تهران


www.architect.ir


:: موضوعات مرتبط: معماران , معماران ايراني , ,
:: برچسب‌ها: منوچهر مزینی , معماری ,



حسین لرزاده
نوشته شده در سه شنبه 25 بهمن 1390
بازدید : 2068
نویسنده : MR ARC

 

 

راویان خاموش آخرین نسل


هم نسلان من، اگر استاد حسین لرزاده را در مراسم بزرگداشت اش در دانشکده هنرهاى زیبا ندیده باشند یا از قضاى اتفاق نگاهشان به ویژه نامه فصلنامه هنرهاى زیبا درباره استاد لرزاده۱ نیفتاده باشد، یحتمل تا تاریخ ۲۴ شهریور ،۸۳ روز فوت استاد، با نام لرزاده ناآشنا بوده اند.



لرزاده به نسلى تعلق دارد که آخرین حلقه از سلسله معماران سنتى ایران است؛ سلسله اى که آثارى به قدمت معبد چغازنبیل و تخت جمشید را در کارنامه خود دارد، بعدها مسجدجامع فهرج و مسجد تاریخانه دامغان را به یادگار مى گذارد، در دوره هاى بعد مسجد کبود تبریز را مى سازد و در دوران بالندگى و شکوهمندى خود، مجموعه میدان نقش جهان و بناهاى آن را به این آب و خاک هدیه مى کند و بار تجارب سنگین این سلسله برشانه هاى آخرین نسل سنگینى مى کند. نسل لرزاده، نسل معماران سنتى اوایل قرن، آخرین حلقه از این سلسله چند هزار ساله است. همزمان با جوانى و میانسالى این آخرین نسل است که اولین گروه هاى معماران تحصیل کرده اروپا همچون مهندس محسن فروغى و مهندس طاهرزاده بهزاد به همراه پژوهشگرانى مانند «آندره گدار»، «ماکسیم سیرو» و «روناد دوبرول» به ایران مى آیند و آموزش آکادمیک معمارى را در ایران بنیان مى گذارند. روز بیستم مهر ماه سال ،۱۳۱۹ با نطق آندره گدار فرانسوى دانشکده هنرهاى زیبا به ریاست او افتتاح مى شود و این دانشکده در عمل، سبک و سیاق دانشکده هنرهاى زیباى پاریس (بوزار) را سرمشق خود قرار مى دهد.


سلسله معماران سنتى ایران به تدریج با رشد آموزش آکادمیک معمارى، سرنوشت غم انگیزى پیدا مى کند. این آخرین نسل که در عمق سنت و تاریخ زندگى مى کند و به آن وفادار مى ماند، در دوران بالندگى خود هنوز گرفتار امواج دنیاى مدرن نشده است؛ چرا که در خاطره اش چیزى به بلنداى رنگ و آهنگ معمارى سنتى ایران حضور ندارد.


به گمانم این تراژدى نسلى از یاد رفته است که در زندگى و مرگ افرادى چون لرزاده متجلى مى شود که در نهایت صداقت و ساده دلى کنج خلوتى برمى گزینند و نزدیک به یک قرن در عمق سنت و تاریخ زندگى مى کنند.


دانشکده هنرهاى زیبا، اگرچه الگویى کاملاً متفاوت با شیوه هاى آموزشى معماران سنتى را در پیش مى گیرد و شیوه آموزشى استاد و شاگردى به کلى فراموش مى شود،۲ اما بانیانى دارد که هنوز تجارب سنگین تاریخ معمارى برشانه هایشان سنگینى مى کند؛ گویى بار امانتى هست که نمى توان _ و نباید- آن را یکسره بر زمین گذاشت. امثال آندره گدار و ماکسیم سیرو نیز مستشرقینى هستند که اولى، علاوه بر ریاست دانشکده هنرهاى زیبا ریاست باستان شناسى ایران را نیز عهده دار است و از دومى نیز آثارى به جا مانده که هنوز به عنوان مرجعى براى معمارى ایران شناخته مى شود. ناگزیر در میان اولین فارغ التحصیلان دانشکده هنرهاى زیبا افرادى وجود دارند که اگر چه دست پرورده سیستم بوزارى دانشکده هنرهاى زیبا هستند، اما در آثارشان دغدغه سنت، تاریخ و فرهنگ ایرانى مشهود است. مى شود به آثار مهندس هوشنگ سیحون (آرامگاه نادر، آرامگاه خیام، آرامگاه بوعلى سینا و...) اشاره کرد. بعدها نسلى پدید مى آید که آثار شاخصى همچون موزه هنرهاى معاصر تهران (کامران دیبا)، برج آزادى (حسین امانت)، دانشکده مدیریت (نادر اردلان) و... را در کارنامه خود دارد. این آثار معمارى هم به رغم استفاده از تکنولوژى دنیاى متجدد، آثارى ایرانى هستند و سهمى از معمارى تاریخى ایران را براى خود محفوظ داشته اند.


قصه اما این گونه نمى ماند. نسل معمار و معلم میانسال این روزها، راهى را نشان کسى نمى دهد. «عدم تعین» و «عدم قطعیت»۳ ویژگى اصلى آموزش معمارى روزگار ما است و بسیارى از معلمان معمارى ما صادقانه معترفند که «من فرم یا سمبل خاصى پیدا نکردم که با قرار دادن آن در پروژه، کار با آن ایرانى شود.»۴


در این میان، نسل من مى ماند که قرار است سرنوشت آینده معمارى ایران را رقم بزند. نسلى که اگر آن صداى ناآرام درون را به بهانه اى رام نکرده باشد، قاعدتاً نسل پر مسئولیتى است. هم بار امانتى که در نسل حسین لرزاده و محمد کریم پیرنیا ماند بر شانه هایش سنگینى مى کند- باید سنگینى کند- هم دست پرورده آکادمى هاى الگوبردارى شده از غرب است، هم در معرض تصاویر رمانتیک ژورنال هاى داخلى و خارجى و رسانه هاى عصر ارتباطات، هم پادشاه ممالک رایانه و دیجیتال و هم فرزند دنیاى در حال تحول. نسلى که بار سنگینى را باید به دوش بکشد و البته، این قصه سردراز دارد.


در پایان: تصویر آخرین روزهاى زندگى استاد لرزاده روى صفحه تلویزیون را به خاطر مى آورم. حافظه اى که از دست رفته است و پیرمردى که دیگر چیزى را به خاطر نمى آورد. مصاحبه گر سعى مى کند قصه اى را از اولین سال هاى قرن به یاد استاد بیاورد. روزگارى که آندره گدار فرانسوى در حال بنا کردن طرحى شبیه اهرام مصر بر روى آرامگاه پیر پارسى گوى فردوسى بود. ذکاء الملک فروغى نخست وزیر وقت از این طرح مصرى به شگفت مى آید و بالاخره چیزى- لابد از جنس تعصب- در درون مسئولان دوران به جوش مى آید و آن طرح ناهمساز و ناهمخوان پذیرفته نمى شود و در نهایت لرزاده ایرانى به عنوان جایگزین گدار فرانسوى انتخاب مى شود و آن حجم سنگى مکعب شکل را بر روى بنایى که دیگر قسمت هاى آن اجرا شده بود، مى سازد.۵


اما حافظه استاد یارى نمى کند و جز حرف هایى پراکنده و نامفهوم چیزى فهمیده نمى شود.


به گمانم این از دست رفتگى حافظه، بیانى نمادین از کم حافظگى تاریخى ما است که ناگزیر دچار عارضه فراموشى مى شویم و لابد چاره اى هم نیست و اگر هم باشد، فاصله بعیدى هست.




پى نوشت ها:


۱- شماره ۶ مجله هنرهاى زیبا، یادمان استاد حسین لرزاده، تابستان ۱۳۷۸


۲- آموزش سنتى معمارى، جارى شدن مهارت ها و اصول پایدار معمارى سنتى است از عمل استاد در نظر شاگرد. رجوع کنید به مجله هنرهاى زیبا، شماره ،۱۲ مقاله حرفى از جنس زمان، دکتر عیسى حجت


۳- همان


۴- رجوع کنید به فصلنامه معمار شماره ،۲۷ صفحه ۳۰ متن سخنرانى دکتر على اکبر صارمى در خانه هنرمندان ایران


۵- رجوع کنید به شماره ۶ مجله هنرهاى زیبا، صفحه ۳۱






www.architrave.ir


:: موضوعات مرتبط: معماران , معماران ايراني , ,
:: برچسب‌ها: حسین لرزاده , معماری ,



عبدالعزیز فرمانفرماییان
نوشته شده در سه شنبه 25 بهمن 1390
بازدید : 2559
نویسنده : MR ARC

 


 

از بنیانگذاران نظام مهندسی جدید و سهم بسیار مهم و بزرگی در معماری معاصر ایران دارد.
عبدالعزیز فرمان فرماییان در سال 1299 در خانواده ای صاحب نام در سایت و فرهنگ معاصر به دنیا آمد وی تحصیلات خود را در دانشکده بوزار پاریس گذراند و در آوریل دهه 30 فارغ التحصیل شد و به ایران بازگشت. در ابتدا در گاراژ خانه پدرش شروع به طراحی برای خانه های اقوام و دوستان کرد و سپس به استخدام دفتر دانشگاه تهران درآمد. وی پس از چندی با مهندس آفتن دلیان، سیهون و قیاهی در یکی از آتلیه های دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران تحت ریاست مهندس فروغی به کار تدریس پرداخت.
From flow the function روش کار و طراحی این معمار بزرگ بود.
از جمله آثار وی: استادیوم ورزشی، ساختمان شرکت نفت، مسجد دانشگاه تهران، ساختمان وزارت کشاورزی، برجهای سامان، برجهای ونک پارک، ساختمان بورس، دانشکده دامپزشکی، کاخ مادر سعدآباد، کاخ نیاوران، ساختمان اداری صدا و سیما.
کانپست طراحی ورزشگاه آزادی: یک تپه آتشفشانی که اطراف آن شیب دار می باشد و بالای آن یک حفره آتشفشان وجود دارد که شبیه یکی از ورزشگاههای مکزیک می باشد. پس این طرح را در جایی اجرا کردن که اطراف آن تپه های کن وجود داشت.
دفتر فرمان فرماییان علاوه بر طراحی معماری در طراحی شهری و شهرسازی نیز وارد فعالیت شد از جمله در سالهای 1346 تا سال 1354 کلیه کارهای غیرصنعتی کنسرسیوم نفت شامل شهرسازی، مدرسه سازی و خانه سازی و ساخت دفاتر اداری در مناطق نفت خیز را به عهده داشت و شهرسازی و خانه سازی مجموعه شرکت مس سرچشمه کرمان، شرکت خانه در کرج، شرکت خانه در اصفهان و شرکت خانه در شرق تهران را انجام داد. اما شناخته شده ترین فعالیت شهرسازی او تهیه نقشه جامعه شهر تهران با همکاری ویکتر گروئن می باشد.

استادیوم ورزشی آزادی
Azadi Stadium

 

 

 مجموعه ورزشی آزادی در کیلومتر 14 اتوبان تهران ـ کرج در زمینی به مساحت چهار میلیون مترمربع در دو مرحله بنا شده است. مرحله اول، شامل ساخت استادیوم یک صد هزار نفری، دریاچه و پارکینگ است که به جاده های شرقی و غربی مرتبط می شود. این مرحله توسط شرکت آرمه و توسط عبدالعزیز فرمانفرماییان و همکاران اجرا شده است. مرحله دوم، مابقی مجموعه شامل سالن ورزشها، استخر، پیست دوچرخه سواری، ساختمان اداری، مرکز مطبوعات، سالن تیراندازی و زمینهای تمرین ورزشهای مختلف می باشد که احتمالاً توسط حجت ا. بیوسیانس و ف. شاهمرادی طراحی شده است.



محوطه


قسمت اعظم مجموعه به پارک، فضاهای سبز و فضاهای ارتباطی اختصاص داده شده است. دو مسیر پیاده کمربندی، یکی هم سطح دریاچه و دیگری بالاتر از آن و هم سطح مسیر سواره، به همراه سه رستوران و یک بوفه این مجموعه را تکمیل می کند.


محوطه این مجموعه نه فقط برای بازی، بلکه برای تجمع عمومی در مواقع دیگر طراحی شده است. یک دریاچه مصنوعی با مساحت حدود 220 هزار متر مربع و حدود 600 هزار مترمکعب گنجایش در شمال استادیوم یکصد هزار نفری قرار گرفته و به عنوان مرکز تفریح گاه محسوب می شود. دو پیاده رو در سطح پایین و یک مسیر در سطح بالا، دور تا دور دریاچه حرکت می کند که اطراف این مسیر، چمن کاری و درخت کاری شده است. سطح چمن کاری به بیش از 250 هزار متر مربع می رسد. سه رستوران در شمال، شرق و غرب دریاچه وجود دارد. خاک ریزیهای استادیوم یک صد هزار نفری از خاک این محل تأمین شده است. در قسمت غرب دریاچه، زمینهای تمرین والیبال، بسکتبال، تنیس و فوتبال قرار دارد. در جنوب محوطه دو زمین مخصوص برای تمرین پرتابها در نظر گرفته شده است.



پارکینگ


با توجه به این که ورود تدریجیاست اما خروج تماشاچیان هم زمان و همراه با ازدحام است و با توجه به این که در هنگام خروج احتمال تجمع وجود دارد، موقعیت استقرار پارکینگها به گونه ای است که تماشاچیان در فواصل زمانی کافی، به پارکینگها برسند.


پارکینگها در دو قسمت شرق و غرب مجموعه قرار دارد. در مرحله اول برای 10 هزار سواری و 200 اتوبوس پارکینگ در نظر گرفته شده بود که این تعداد در مرحله دوم به 13 هزار ماشین و6560 اتوبوس رسید.



ارتباطات


در داخل مجموعه یک خط کمربندی تماشاچیان را به درون مجموعه منتقل می کند. از ورودی اصلی تا استادیوم یکصد هزار نفری، یک جاده عریض تشریفاتی قرار دارد که در دو طرف آن، مسیر حرکت پیاده با فضاهای باز بین ساختمانهای مختلف در نظر گرفته شده است. جاده اصلی و مسیر پیاده به عنوان ستون فقرات مجموعه است و بقیه مسیرهای پیاده به صورت یک حلقه به دور آن می چرخند.



ورود تماشاچیان به استادیوم


یک حلقه عریض ارتباطی، استادیوم را از خارج احاطه کرده است. از این حلقه، چهار سطح شیبدار عریض در شمال و جنوب، در حدود 55 هزار تماشاچی را به دو سطح افقی که تقریباً 11 متر بالاتر از سطح حلقه های رفت و آمد خارجی واقع است، می رساند. در این دو سطح بلیتها کنترل می شود. از هر یک از این دو سطح، دو رامپ دیگر به بالاترین نقطه استادیوم واقع در شرق و غرب منتهی می گردد و در نهایت تماشاچیان از ورودیهای مستقل که در طول رامپها پیش بینی شده اند به 36 جایگاه مختلف وارد می گردند.


هفت تونل ورودی و یک ورودی تشریفاتی در فواصل معین، حدود 45 هزار تماشاچی را به یک حلقه رفت و آمد داخلی هدایت می کند که از زمین 10 مت و 60 سانتی متر ارتفاع دارد. این همان حلقه ای است که به 36 جایگاه منتهی می شود. این تونلها با توجه به عرض 5/9 متری شان قادرند که در هر دقیقه 7500 نفر تماشاچی را به بیرون هدایت کنند.


در حدود 8 هزار صندلی فایبرگلاس در شرق و غرب استادیوم برای تماشاچیان گذاشته شده است و بقیه صندلیها، بتونی پیش ساخته می باشند (البته این پیش از تغییراتی است که اخیراً اعمال شده است). در قسمت شمال استادیوم و در انتهای رامپها، تابلوی اعلام نتایج قرار دارد که این سیستم اعلام نتایجبا توجه به زمان ساخت آن از مدرنترین نوع در دنیاست. این تابلو قادر است که به دو زبان فارسی و انگلیسی انیمیشن و تصویر را پخش کند.



طراحی استادیوم


استادیوم یکصد هزار نفری همان طور که گفته شد توسط عبدالعزیز فرمانفرماییان و همکاران و به مدد شرکت آرمه اجرا گردیده است. این استادیوم در منطقه خرگوش دره واقع است، محور بزرگ استادیوم در راستای شمال ـ جنوب با انحراف معادل 150 درجه به سمت غرب جهت گرفته است.


طراحی استادیوم به گونه ای است که تماشاچیان دید کافی نسبت به زمین داشته باشند. بدین منظور حداکثر فاصله تماشاچی از مرکز زمین به سمت شمال و جنوب 136 متر و به سمت شرق و غرب 126 متر است. زمین بازی در اولین مرحله ساخت توسط چمن طبیعی و مطابق آخرین استانداردهای بین المللی فرش شده است. در اطراف چمن یک پیست دو میدانی در 8 ردیف و جنس تارتان احداث شده است. تارتان آخرین فرآورده صنعت پتروشیمی برای زمینهای دو میدانی و پرش است که حالت ارتجاعی آن در سرعت و پرش بازیکن، تأثیر مطلوبی بر جا می گذارد. در سمت غرب در بالاترین سطح استادیوم، جایگاه مخصوص خبرنگاران و دستگاههای کنترل مربوط به صفحه اعلام نتایج قرار گرفته است. در بالاترین نقطه شرق، جایگاه مشعل بازیهاست و یک پله مستقیم ولی موقتی در مواقع لازم، زمین بازی را به محل مشعل مرتبط می کند. ورودی تشریفاتی در قسمت غرب استادیوم در سطح حلقه رفت و آمد خارجی قرار دارد که دارای یک ایوان بزرگ تشریفاتی است و بر محور کوچک استادیوم منطبق می باشد.



نور


در بالای رامپها در چهار جهت شمال غربی، شمال شرقی، جنوب غری و جنوب شرقی چهار برج بزرگ قرار گرفته اند و روشنایی استادیوم را تأمین می کنند. میزان روشنایی بر مبنای فیلم برداری و جهت دوربینهای تلویزیونی طراحی شده است. چراغهایی که به این منظور به کار برده شده اند، مخلوطی از چراغهای گازی مرکوری و تنگستن هالوژنی است. سطح نور در زمین بازی در حدود 1650 لوکس است و ضریب اختلاف شدت نور در نقاط مختلف 5/101 می باشد.





یادداشت ها:


اگر چه در این گزارش طراح مجموعه ورزشی آزادی مهندسین مشاور فرمانفرمایان معرفی شده است اما بنا به برخی گفته ها این مجموعه کار مشترک فرمانفرمایان و som بوده است. اسکیسهای که در این مقاله آمده می تواند شاهدی بر این مدعا باشد. اسکیسها از راجروان بویر Rager - Owen - Bover از شرکت som (اسکیدمور).


Skidmore Owings Merrill برگرفته از کتاب:


Kemper: Alfred - M: John - Wileysons: usa. Drawings by Amrican Architeecturs: 1973


البته مهندس حیدر غیایی در مرداد ماه امسال در معرفی کارهای خودشان مجموعه آزادی را نیز نام برده اند (در مراسم معرفی کارهایشان در انجمن مفاخر ایران) فصلنامه معماری و فرهنگ.


ماخذ:


این مقاله تلخیصی است از مقاله «استادیوم یکصد هزار نفری» طرح از موسسه عبدالعزیز فرمانفرمایان و همکاران.


اجرا: شرکت آرمه مجله هنر و معماری شماره 22 و 24، سال ششم، خرداد و آبان 1353، ص 37.



www.architect.ir


:: موضوعات مرتبط: معماران , معماران ايراني , ,
:: برچسب‌ها: عبدالعزیز فرمانفرماییان , معماری , معمار ,



آلوار آلتو
نوشته شده در سه شنبه 25 بهمن 1390
بازدید : 2368
نویسنده : MR ARC

در دهکده ی کورتان در جنوب شرقی بوسنی متولد شد ، پدری نقشه بردار داشت ، انضباط را از او و خلاقیت و سرزندگی را از مادرش به ارث برد .


در خانواده ای که عاشق طبیعت و جنگل و دشت بودند . آنها زندگی را در مرکز چشم انداز دریاچه ای در فنلاند شروع کردند به نام «آتن فنلاند» . آلتو جوانی خلاق بود و نقاش قابلی محسوب می شد او پرتره هایی از اعضای خانواده می کشید و متن های کوتاه می نوشت و به تئاتر و سینما علاقه داشت .


پس از تعلیمات نقاشی به آموختن پیانو پرداخت . او تحصیلات کلاسیک خود را در مدرسه گرامر فرا گرفت ، او که اکنون استاد عضو آکادمی فنلاند است در سال ۱۹۵۸ در سخنرانی خود در مورد عامل را آلودی به نام فرهنگ و تأثیرات آن تأکید ورزید . او پس از اتمام تحصیلاتش به کارآموزی زیر نظر معماری به نام سالرو (Salervo) پرداخت . بعداز قبولی در دانشگاه به مؤسسه تکنولوژی هلسینکی رفت .


دو معلم آلتو به نام های یوسکونیستروم(Usko Nystrom) و آرماس لینگرن (Armas Lingren) پایه های اصلی تحصیل او را بنا نهادند :


یوسکو در دیدگاه او در زمینه معماری قدیمی و قرون وسطی و لینگرن در زمینه معماری مدرن و فرضیه ساختمان و ساخت وساز او را همراهی کردند .


در سال ۱۹۲۳ دفتر معماری خود را با نام « دفتر آلوارآلتو برای هنر معماری و بناهای یادبود » تأسیس کرد .


او پس از آشنایی با آسپلوند ، اسون مارکلیوس شروع به کشیدن طرحی برای ساختمان روزنامه ترن ساناموت نمود .


آسایشگاه مسلولین پایمیو (Paimio) بنای مهمی است که باعث شد آلتو در میان معماران زمان خود ، به « کارکرد گرا » معروف شود .


در سال های ۱۹۲۸ به بعد با لوکوربوزیه ، فرناندلگر ، زیگفریدگیدئون ، و البته گروپیوس و کارل موزر آشنا شد .


آلتو در کنار طراحی بناهای خود در مسابقه های اثاثیه ساختمان هم شرکت می کرد در طراحی مبلمان اتوکورنهن به طراحی ۴ پایه ای با سه پایه ی L شکل پرداخت این ۴ پایه به میلیون ها نفر فروخته شد .


در ۱۵ اکتبر ۱۹۳۵ با تأسیس شرکت آرتک پرداخت . کارکرد اساسی این شرکت تولید مبلمان و اثاثیه بود . آلتو علاوه بر اینها به طراحی لباس و طراحی لوازم برقی نیز پرداخت . آلتو در کارهایش با تغییر موضوع از فولاد به چوب و نیز شیشه دست به ابتکارات جدیدی در طراحی وسایل منزل زد .


او در نمایشگاههای جهانی نیویورک دو جایزه دریافت کرد نظریه های او در زمینه سقف خمیده (منحنی شکل) سالن سخنرانی کتابخانه و دیوار موجدار نمایشگاه جزو ایده های برتر محسوب می شد. او سپس به طراحی شکلی از دیوار به صورت پرده ای نازک با نورپردازی پرداخت . آلتو طرفدار منطق گرایی انسان و تأثیر بیولوژیکی آن ب محیط بود . از مصالح مورد علاقه آلتو ، آجرهای قرمز و دیوارهایی با این متریال بود . اولین ساختمان رسمی آلتو در هلسینکی ، و روی به سمت فرودگاه در خیابان ارتوجا است . کارهای مشهور او با آجرهای قرمز ، مسی براق و پوشیده شده از مرمر می باشد . او سمت استادی را برای اولین بار در مساچوست تجربه کرد ، طراحی خوابگاه دانشجویان در MIT و کلیسایی در ریولای ایتالیا و کسب مدالهای طلای بی شمار در زمینه دکوراسیون و مبلمان از جمله اقدامات و افتخارات او محسوب می شود .


در سال ۱۹۲۷ طی سخنرانی خود گفت : شکلهای جدید وقتی جدید نیست ، توسعه نمی یابند .


در سال ۱۹۳۵ به عقیده اصلی و رای کارکردگرایی حمله کرد و هشدار داد : معماری احاطه ی محیط زندگی انسان نیست ، معماری بعدها در محیط هایی در همان زمان توسعه می یابد و نتایج یک جانبه و مصنوعی به دست نمی آید.


معماری منظم شاهکار او ویلای مایرآ بود : شکل رمزی که تعریف را دربرمی گیرد . او معتقد بود : ساختمانهای عمودی در جامعه باید مثل اندام های حیاتی در بدن انسان باشند «وکنِه» احساسی دارم که موقعیتهای زیادی در زندگی وجود دارد که در ان سازماندهی خیلی بی رحم است . وظیفه معمار زندگی دادن به ساختارهای حساس تر است .

 

کارهای او:

 

Aalto Studio, at Munkkiniemi, Helsinki, Finland, 1956.  
Aalto Summer House, at Muuratsalo, Finland, 1953.  
Academic Bookshop, at Helsinki, Finland, 1962 to 1969.  
Baker Dormitory, at Cambridge, Massachusetts, 1947 to 1948.  
Enso-Gutzeit Headquarters, at Helsinki, Finland, 1959 to 1962.  
Finnish Pavilion, 1937, at Paris, France, 1935 to 1937.  
Finnish Pavilion, 1939, at New York, New York, 1939.
Flats at Bremen, at Neue Vahr district, Bremen, Germany, 1958 to 1962.
Flats at Hansaviertel, at Hansaviertel, Berlin, Germany, 1955 to 1957.
Flats at Lucerne, at Lucerne, or Luzern, Switzerland, 1965 to 1968.  
House of Culture, at Helsinki, Finland, 1955 to 1958.
Mount Angel Library, at Mount Angel, Oregon, 1970.  
National Pensions Building, at Helsinki, Finland, competition 1949, built 1952.
Otaniemi Technical University Library, at Otaniemi, Finland, 1964 to 1969.
Otaniemi Technical University, at Otaniemi, Finland, 1949 competition, completed 1964.  
Paimio Sanatorium, at Paimio, Finland, 1929 to 1933.  
Riola Parish Church, at Riola, Italy, 1975 to 1978. 
Saynatsalo Town Hall, at Saynatsalo, Finland, 1949 competition, built 1952.  
Seinajoki Library, at Seinajoki, Finland, 1963 to 1965.
Seinajoki Town Hall, at Seinajoki, Finland, 1962 to 1965.
Turun Sanomat Building, at Turku, Finland, 1927 to 1929.
Viipuri Library, at Vyborg, USSR, 1927 to 1935.
Villa Carre, at Bazoches-sur-Guyonne, France, 1956 to 1959.  
Villa Mairea, at Noormaku, Finland, 1937 to 1939.
Worker's Club, at Jyvaskyla, Finland, 1924.
Wolfsburg Cultural Center, at Wolfsburg, Germany, 1958 to 1962

منبع : آرشی بیس


:: موضوعات مرتبط: معماران , معماران غير ايراني , ,
:: برچسب‌ها: آلوار آلتو , معماری ,